آلترناتیوسازی یا مصادره از پائین؟

 

آمریکا، غرب یا هیچ دولت دیگری نمیتواند برای مملکتی که هیچ نفوذی در قدرت سیاسی آن ندارد و علاوه بر آن در حال یک خیزش انقلابی است، از هیچ و پوچ آلترناتیو حکومتی بسازد، البته مگر اینکه توده مردم را ابله فرض بگیریم که هیچکس چنین فرضی ندارد. آنها مجبورند روی سوژه هائی کار کنند که فی الحال در جامعه شناخته شده و درجاتی از نفوذ اجتماعی دارند، حتی اگر حاشیه ای باشند. در آنصورت مهندسی آلترناتیو، آنهم تحت شرایط معینی که در یک کلام منظور ضعف اپوزیسیون سوسیالیستی است، امکان پذیر است‌. ابزار اینکار نیز شناخته شده اند: رسانه ها، سابقه تراشی از طریق مثلا اعطای جوایز مختلف، امکانات مالی، لجستیکی، سیاسی و تشکیلاتی و در صورت لزوم حمایت نظامی.

 

هیچیک از این ابزار اما در خلا و بدون یک پایه اجتماعی قابلیت اجرائی ندارند. ۴۳ سال رضا پهلوی به امکانات غول پیکر آمریکا تکیه زده بود. امروز کجاست؟ او مهره ای سوخته شد صرفا برای اینکه خیزش انقلابی اعتنائی به او نکرد. مسئله امروز غرب و راستش کل اپوزیسیون راست این شده است که برای جابجائی قدرت در ایران ناچارند به نیروی مردم تکیه کنند. غرب هیچ اهرم دیگری، بجز حمله نظامی که آنهم بهیچعنوان بکار نمیبرد، برای تغییر رژیم در ایران ندارد. پس، آلترناتیو کسی است که حداقلی از پایه اجتماعی را داشته باشد تا بتواند مردمی را که بپا میخیزند را بدنبال خود بکشاند.

 

اسماعیلیون بعنوان مثال در حال حاضر چنین ظرفیتی از خود نشان نداده است‌. او باعث “وحدت اپوزیسیون” نشده است، برعکس، اپوزیسیون راست، با غلبه اصلاح طلبان سابق، او را ویترین خود برای بسیج عمومی کرده است. در هر صورت نکته اصلی این است که بر خلاف سال ۵۷ غرب و اپوزیسیون بورژوائی بطور کلی، اهرمی برای جابجائی قدرت از بالا ندارد‌. ناچار شده اند به پائین متکی شوند. این اتکا به این معنا نیست که منشا خیزش شده اند. خیر، در کمین نشسته بودند. بهمین دلیل زودتر از هر جریانی که انقلاب را راه کسب قدرت سیاسی میداند، اسم تحرک جاری را انقلاب نامیده و بسیار عجولند تا “انقلاب” جمهوری اسلامی را ساقط، قدرت را دو دستی تحویل آنها دهد و سپس خانه نشین شود!

 

تلاش برای مصادره از پائین البته یکشبه اتفاق نیفتاده است. اگر به عملکرد اصلاح طلبان پس از جنبش سبز نگاه کنیم، آنها تلاش کردند جنبش هائی که سنتا توسط کمونیستها نمایندگی و هدایت میشدند را با تنزل مطالبت شان مصادره کنند، مانند جنبش رهائی زن در قالب مسخ و محدود شده “آزادی یواشکی”، یا محدود کردن جنبش علیه اعدام به گام، یا آزادی بیان صرفا برای خودی ها. به عبارت دیگر با هر درجه مسخ صورت مسئله به اهرمهای تغییر از پائین روی آوردند در حالی که خوابگاهشان همیشه در کریدورهای دولتهای غربی باقی ماند. اگر آلترناتیو سازی را صرفا مصادره از بالا در نظر بگیریم، آنچه امروز در ایران در جریان است تلاشی دو جانبه برای مصادره از بالا و پائین است. این البته نقطه قوتی برای ماست زیرا زمین بازی به ما تعلق دارد، راست برای مصادره جنبش از پائین با مشکلات زیادی روبرو است، حذف شدن رضا پهلوی یکی از آنهاست. بزرگترین شانس آنها در حقته کردن آلترناتیوشان، ضعف ما سوسیالیستها در بدست گرفتن سکان رهبری انقلاب خواهد بود.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

کشمکش آمریکا - ایران و ما

انقلاب زمستانی مبارک، زندگی ادامه دارد

درباره خط سیاسی خسرو گلسرخی