همگان آری، همه با هم خیر

چندی پیش که بصورت تلگرافی با نقل قول از یک استاتوس فیسبوکی نوشتم همگان در انقلاب شرکت میکنند[۱]، عضو مرکزیت حککا در یک فرار بجلو رو به من اعلام کرد "ما از روز اول گفتیم انقلاب همگانی است" تا سیاست همه با همی حککا را توجیه کند‌. امروز حمید تقوائی بار دیگر سعی کرده است خلط مبحث شرکت "همگان" با "همه با هم" را تئوریزه کند[۲]. صحبت اما بسادگی بر سر این است:

 

سرنگونی حکومت با شرکت "همگان" اتفاق میافتد. هم بازاری در اعتصاب شرکت میکند و هم کارگر، هم سلطنت طلب و هم کمونیست، هم اصلاح طلب سابق و هم جمهوریخواه، هم دهقان و هم مزرعه دار، هم تهیدستان و حاشیه نشینان و هم سرمایه داران! بعید میدانم کسی منکر این واقعیت باشد که بخشی از سرمایه داران در پروسه سرنگونی جمهوری اسلامی فعال است. اراده و خواست ما تاثیری بر براندازی خواهی نمایندگان بخشی از سرمایه داری ندارد. اما اینکه طبقات مختلف و بعضا متضاد یا همان "همگان" بدلایل متفاوتی-- که این تفاوت دلایل لب مطلب اختلاف طبقاتی آنها است-- در پروسه سرنگونی شرکت میکنند، مترادف با اتحاد از هر نوعی و خصوصا اتحاد عمل کمونیستها و سلطنت طلبها، کارگران و سرمایه داران نیست. نه تنها این که ما نمایندگان سیاسی طبقه سرمایه دار را در حرف و عملشان با برنده ترین نقد ها افشا میکنیم. بحکم شرایط عینی تقابل ما با اپوزیسیون بورژوائی با نقد و افشا پایان نمی یابد. 

 

ما از یکطرف با قدرت سیاسی حاکم، با سرمایه داری در قدرت و از طرف دیگر با سرمایه داری در اپوزیسیون روبرو هستیم. مجموع دو بخش حاکم و در اپوزیسیون طبقه سرمایه دار را تشکیل میدهد. این صورتمسئله در تمام طول حیات سرمایه داری امری بدیهی و همیشه صادق بوده است. آنچه 'جدیدا' به صورتمسئله افزوده شده است، پسا انقلاب اکتبری و حتی تکامل یافته تر و متاخرتر، عملکرد پسا جنگ دوم جهانی سرمایه داری است، حمایت فعال دولتهای بزرگ غربی از سرمایه داران حاکم و سرمایه داری در اپوزیسیون است. لنین با چنین پدیده ای پیش از به پیروزی رسیدن انقلاب اکتبر مواجه نبود‌. این واقعیت به ما یاد آور میشود که ما حتی در روند سرنگونی دولت بورژوائی -- حی و حاضر و نه در فردای سرنگونی -- بمثابه طبقه مشخص کارگر در یک کشور معین با یک طبقه جهانی سرمایه داری روبرو هستیم. آیا لازم است ما با تمامیت طبقه سرمایه دار که در پروسه سرنگونی دولت خودی دخالت میکنند و فعال میشوند در گیر شویم؟ ما یک فرمول جادوئی و از پیش آماده با جواب 'آری یا خیر' به این سوال نداریم. جبهه های نبرد را شرایط مشخص تعیین میکنند. وقتی آمریکا، آلمان، کانادا و فرانسه جلوی چشم ما مهره های اپوزیسیون بورژوائی شان را کوک میکنند، تدارک انقلاب مخملی میبینند، ایران و اکراین را در یک کفه قرار میدهند و اوباش شاه الهی خود را در تجمعات ضد حکومتی به جان مخالفان آلترناتیوشان میاندازند، ساده لوحی کوچکترین صفت به "کمونیستی" است که صحبت از اتحاد با این عناصر میکند. حککا مدعی است فرمول جادوئی سرنگونی را کشف کرده است و آن "آری به اتحاد برای سرنگونی" است. در توجیه آن فرمول به استدلال‌ خود ساخته "اپوزیسیون اپوزیسیون نشدن" و موضع لنین در قالب "همه تفنگها بسوی دولت خودی" آویزان میشود. در مورد این دومی شاید بتوان گفت فرمولبندی لنین لازم است با شرایط امروز تطبیق داده شود و به "تمام تفنگها بسوی طبقه حاکم" ارتقا یابد. طبقه بمعنای بازیگرانی فراتر از دولت خودی‌. بگذریم که حککا حتی به همان موضع اصولی و انقلابی لنین وفادار نیست [۳] بلکه مروج سازش با بورژوازی در اپوزیسیون است، حککا اما جایگاه و ابعادی ندارد که "سازش طبقاتی" کند، عملا مروج عمله و اکره شدن برای بازیگران جهانی سرمایه داری در پروسه سرنگونی است. نام این موضع خود را اتحاد میگذارد. لنین نه تنها صف مستقل طبقاتی را در تمام شرایط حفظ کرد که از شکافهای درونی طبقه سرمایه دار بنفع طبقه خود در انقلاب بهره جست. باید لنین بود. این درست اما لنینی بودن در نقطه مقابل "همه با هم" و "اتحاد همگان" قرار دارد. آویزان شدن تقوائی به موضع لنین، مصرف داخلی دارد. همه با هم او حتی اتحاد با اپوزیسیون بورژوائی نیست، کسی در جبهه بورژوائی او را به بازی نمیگیرد. ارزش مصرف حککا برای اپوزیسیون بورژازی پوشش چپ آن، نام "کمونیسم کارگری" است[٤]. در هر صورت "همه با هم" از موقعیت عینی پروسه سرنگونی استنتاج نمیشود. درست برعکس، سازش طبقاتی فقط به اراده سازش کننده و در خدمت منافع اپوزیسیون بورژوازی ممکن است، اگر غیر این بود که سازشی برای 'اتحاد' لازم نبود.

 

"همگان در سرنگونی شرکت میکنند و درنتیجه باید همه با هم علیه جمهوری اسلامی متحد شد" فریب کاری محض است. حمید تقوائی سعی میکند این خلط مبحث را بعنوان "قانون طبیعی سرنگونی" جلوه دهد. او هر چه بیشتر بر این سیاست پافشاری کند حککا را بیشتر در منجلاب سازش طبقاتی گرفتار، خود را از سوسیالیسم کارگری دورتر و نزد کارگران و زحمتکشان منزوی تر و بی‌ربط تر میکند‌.

*****

 

[۱] - مرگ بر ستمگر و حسرت یک زندگی معمولی

https://www.azadi-b.com/?p=26803

 

[٢] -"انقلاب و اپوزیسیون"

https://www.azadi-b.com/?p=28026

 

[٣]- "تمام تفنگها به طرف دولت خودی"

 تقوائی این عبارت را بعنوان چکیده موضع شکست طلبی لنین در جنگ جهانی اول میاورد. باید توجه داشت که لنین این موضع انقلابی را صرفا در مورد روسیه بکار نبرد. او نگفت کارگران آلمان نباید لوله تفنگها را بسمت دولت آلمان نشانه بگیرند -- بهمین دلیل تن داده بود که در ایستگاههای قطار مهر شده بطرف فنلاند، برای کارگران آلمان سخنرانی نکند چون حرف دیگری بجز "کارگران علیه دولت آلمان قیام کنید" نداشت -- درست به همین دلیل از طرف دولتهای اروپائی آزار و اذیت میشد و تحت نظر و تعقیب بود. لنین یک موضع اصولی و معتبر برای کمونیستها در تمام کشورها در قبال جنگ جهانی گرفته بود. خود او در درجه اول فعال جنبش کمونیستی در روسیه بود و کاربرد این شعار را در آنجا به سرانجام رساند. این را داشته باشید و حال موضع تقوائی در دو مورد را در نظر بگیرید. تقوائی میگوید اگر جنگی بین ایران و کشور دیگری در بگیرد و از جمله اگر آمریکا به ایران حمله کند، "تمام تفنگها بسمت جمهوری اسلامی". بسیار خب. اما همین آقای تقوائی در مقابل حمله روسیه به اوکراین -- با فرض اینکه روسیه تماما مقصر باشد -- میگوید "تمام لوله تفنگها بطرف دولت روسیه"!! نه تنها با دولت خودی اوکراین سر جنگ ندارد که مداحی مستقیم و غیر مستقیم از زلنسکی توسط آقای تقوائی و حزبش دست کمی از پروپاگاندای دولتهای غربی حامی زلنسکی ندارد. خیر پوشش لنین برای تقوائی مصرف درون حزبی دارد و هیچ ربطی به موضع انقلابی لنین ندارد. قطب نمای تقوائی موضع غرب است.


[٤]حزب کمونیست کارگری ایران - حککا - قریب دو دهه است که به "کمونیست کارگری" در اسمش احتیاج ندارد. اگر هیچکس دیگر نداند حمید تقوائی بخوبی به این امر واقف است چرا که خود به وبال گردن بودن این دو کلمه اقرار کرده است. اگر حککا این دو کلمه را از اسمش حذف کند لازم نیست محتوای حرف و عملش را حتی باندازه یک الکترون کم و زیاد کند. علاوه بر این، از آن پس هیچ منتقد سوسیالیست  انگیزه ای برای نقد حککا نخواهد داشت. حککا اینکار را نخواهد کرد. چرا؟ حقیقت تاسف بار این است که حککا به یک سکت کوچک دست راستی در پوشش چپ تنزل پیدا کرده است. خریدار پیدا کردن حککا بعنوان کالایی قابل عرضه در بازار سیاست‌ راست ناشی از ابعاد نداشته اش نیست که از پوشش کمونیستی آن است. حککا روی این حساب باز کرده است که دولتهای صرفا غربی سرمایه داری ازآن بعنوان ابزاری علیه کمونیست و کارگر با پوشش کمونیست و کارگر استفاده کنند. پس آن دو کلمه تمام سرمایه حککا است. چرا حککا کمونیست کارگری را ضمن اینکه قابل اجرا نمیداند قابل فروش میداند؟ چون انقلاب جاری جهت گیری سوسیالیستی دارد. غرب بزبان خودش برای آلترناتیو سازی در این انقلاب تمام گزینه هایش را روی میز قرار داده است‌. طالبان سلطنت یکسوی آن میز و حککا سمت دیگر آن گزینه هاست، یا حداقل حککا دعا میکند که روی آن میز قرار داده شود. اما گزینه های سرمایه داری برای ایران از طالبان سلطنت شروع نمیشود، از جمهوری اسلامی آغاز میشود. از دید غرب جمهوری اسلامی مطلوبترین حکومت در دوره انقلابی، برای سرکوب و شکست انقلاب است. اما اگر نتوانست، طالبان سلطنت گزینه دوم و "کمونیسم صورتی" حککا آخرین گزینه سرمایه داری برای قلع و قمع کارگر و کمونیستها هستند. انقلاب ما اما میرود تا بساط سرمایه داری و میز و گزینه هایش را 'همه با هم' به قعر نیستی بفرستد. در این میان لازم است حککا را بخاطر های جک کردن اسم کمونیست و کارگر و ادعای 'درونی' بودنش در جنبش کمونیستی بشکلی روتین افشا کرد تا پادشاه هر چه بیشتر لخت و عور در انظار دیده شود. 

*

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

کشمکش آمریکا - ایران و ما

انقلاب زمستانی مبارک، زندگی ادامه دارد

درباره خط سیاسی خسرو گلسرخی