پست‌ها

نمایش پست‌ها از نوامبر, ۲۰۲۲

گره گاههای اصلی جنبش سوسیالیستی کارگری

در ارزیابی از موقعیت جاری انقلاب جهت راهگشائی مسیر آلترناتیو سوسیالیستی هیچ سد و مانع و اشکال و ایراد و کمبودی نباید نادیده گرفته شود یا کم اهمیت جلوه داده شود. ارزیابی عمومی فعالین کمونیست کارگری همیشه این بوده است که شرایط عینی انقلاب سوسیالیستی فراهم است. سرمایه داری به مرحله گندیدگی و پوسیدگی تاریخی اش رسیده است و از سوی دیگر توده زحمتکش، که شالوده اصلی آنرا مزد بگیران تشکیل میدهند، شرکت کنندگان در انقلاب جاری هستند. پس کمبود انقلاب   به عامل ذهنی آن محدود است. مهمترین کمبود در این عرصه یک حزب کمونیستی کارگری است. این کمبود و کمبودهای دیگر در ایران ناشی از حاکمیت استبداد مطلق و خشن جمهوری اسلامی است .   پذیرش ارزیابی بالا مادام که معطوف به داخل ایران باشد سخت نیست. اما برای لحظه ای دوربین را بسمت خارج کشور زوم نگه داریم. در اینجا عامل استبداد مطلق و خشن قطعا بی‌ربط است. ثانیا احزاب و تشکل‌های کمونیستی هر چند خارج از بستر اصلی شان (ایران) و با هر عیب و نقصی وجود دارند و فعالیت میکنند. چرا گرایشات مختلف سوسیالیستی و کمونیستی و کارگری توانائی بسیج توده ها را ندارد؟ متوجه عوامل ذهنی دی

چرا مخالفان انقلاب بهش میگن انقلاب؟

  برای قانع کردن روسای دولتهای غربی! این خانمها و آقایان اولترا راست که تا پیش از این تمام هم و غم شان اینبود که توده مردم در تحولات اجتماعی دخالت نکنند و انقلاب را خشونت محض میدانستند ناگهان به کمتر از انقلاب برای سرنگونی جمهوری اسلامی رضایت نمیدهند. چرا؟ طیف راست تمام تلاشهایش را در کریدورهای غرب کرد اما نتوانست غرب را راضی کند که برای براندازی جمهوری اسلامی اقدامی جدی انجام دهد. خوب میدانند که جمهوری اسلامی عروسک غرب نیست. پس غرب نمیتواند با خامنه ای رفتاری مثل محمد رضا پهلوی یا مبارک در مصر و یا بن علی در تونس داشته باشد تا مهره ها را عوض کند یا توسط ارتش کودتائی براه اندازد. از سوی دیگر میدانند که غرب یا دقیقتر آمریکا بهیچوجه حاضر به جنگ با جمهوری اسلامی نیست. پس تنها گزینه برای تغییر رژیم تحریم اقتصادی از بالا و دخالت مردم از پائین است.   حال اگر اپوزیسیون راست بخواهد قاطعیت حرکت از پائین در براندازی حکومت را در یک تحرک توده ای بیان کند، القاب "اعتراض و جنبش" قانع کننده نیستند خصوصا که در  ۴۳  سال گذشته شاهد ده‌ها نمونه برجسته شان بوده ایم. "انقلاب" به این معن

پرچم ملی بدستان ناسیونالیست اند

رفقایی اصرار دارند قانع مان کنند که کسانیکه در تجمعات بزرگ خارج از کشور پرچم ایران بدست میگیرند لزوما "سلطنت طلب نیستند، ناسیونالیست نیستند و حتی به ناسیونالیسم تمکین نکردند بلکه چون "یک عده" پرچم بدست شان دادند، آنها هم میپذیرند. اینها مردم عادی اند یعنی فعالین سیاسی نیستند". قبل از ادامه دو نکته را لازم است روشن کنم. ما در تجمعات خارج از کشور با ناسیونالیسم به معنای عام و ایدئولوژیک روبرو نیستیم، با تعین سیاسی این ایدئولوژي، با جنبش خاص ناسیونالیستی پرو غرب روبرو هستیم. این دو تفاوت دارند. ناسیونالیسم بعنوان یک گرایش اجتماعی ریشه دارتر و پردامنه تر از آن است که صرفا در تجمعات خارج کشور بروز کند. طی دو ماه گذشته روند انقلاب ناسیونالیسم را در سطوح مشخصی خراش داد اما خطر آن از بین نرفته است. تا ریشه کن شدنش فرسنگها فاصله داریم. این زائده اپیدمیک جامعه سرمایه داری که به اشکال مختلف در ابعاد مختلف زندگی اجتماعی ما رسوخ کرده است ممکن است تا فردای پیروزی انقلاب کارگری هم از بین نرود. این اما با جنبش مشخص و سیاسی ناسیونالیستی که پرچم ملی بلند کرده است و قصد تصرف قدرت سیاس

جام جهانی و انقلاب جاری

  جام جهانی قطر از دو جهت متفاوت از دوره های قبلی آن است. اول وجود یک خیزش در جریان انقلابی در ایران است. خیزشی که خواهان بایکوت کردن جام جهانی از طرف تیم ایران بود. دوم کشتار بیسابقه کارگران برای ساخت مجتمع ورزشی جام جهانی است. گفته میشود "گرما" علت اصلی کشته شدن بیش از ۶۵۰۰ کارگر در قطر بوده است. حقیقت اما همانطور که در گزارش زیر برملا شده است، گرما نیست، بی حقوقی کارگر خصوصا کارگران مهاجر است. علاوه بر جانباختگان، تعداد معلولین و مجروحین و مزدهای پرداخت نشده و استثمار وحشیانه کارگران مهاجر سربه فلک میزند. پشت پرده جام جهانی در همه جا پر از معاملات کثیف و استثمار کارگر است اما وقتی میزبان همین مراسم کشوری است که در آن کارگر فاقد هر حق و حقوقی است،   خون و کثافت از هر منفذ رابطه کارفرما، دولت، با کارگر بیرون میزند. تقارن جام جهانی با انقلاب ما وظیفه ای را برای انقلاب ایجاد میکند. اگر انقلاب ما بخواهد کاراکتر انترناسیونالیسم کارگری خود را در حمایت از زحمتکشان نشان دهد، اعتراض به قتل عام ۶۵۰۰ نفره کارگران در ساخت مجتمع ورزشی قطر یکی از آن عرصه هاست که تا ٣ هفته دیگر فرصت

آلترناتیوسازی یا مصادره از پائین؟

  آمریکا، غرب یا هیچ دولت دیگری نمیتواند برای مملکتی که هیچ نفوذی در قدرت سیاسی آن ندارد و علاوه بر آن در حال یک خیزش انقلابی است، از هیچ و پوچ آلترناتیو حکومتی بسازد، البته مگر اینکه توده مردم را ابله فرض بگیریم که هیچکس چنین فرضی ندارد. آنها مجبورند روی سوژه هائی کار کنند که فی الحال در جامعه شناخته شده و درجاتی از نفوذ اجتماعی دارند، حتی اگر حاشیه ای باشند. در آنصورت مهندسی آلترناتیو، آنهم تحت شرایط معینی که در یک کلام منظور ضعف اپوزیسیون سوسیالیستی است، امکان پذیر است‌. ابزار اینکار نیز شناخته شده اند: رسانه ها، سابقه تراشی از طریق مثلا اعطای جوایز مختلف، امکانات مالی، لجستیکی، سیاسی و تشکیلاتی و در صورت لزوم حمایت نظامی .   هیچیک از این ابزار اما در خلا و بدون یک پایه اجتماعی قابلیت اجرائی ندارند. ۴۳ سال رضا پهلوی به امکانات غول پیکر آمریکا تکیه زده بود. امروز کجاست؟ او مهره ای سوخته شد صرفا برای اینکه خیزش انقلابی اعتنائی به او نکرد. مسئله امروز غرب و راستش کل اپوزیسیون راست این شده است که برای جابجائی قدرت در ایران ناچارند به نیروی مردم تکیه کنند. غرب هیچ اهرم دیگری، بجز حم

همگان آری، همه با هم خیر

چندی پیش که بصورت تلگرافی با نقل قول از یک استاتوس فیسبوکی نوشتم   همگان در انقلاب شرکت میکنند[ ۱] ، عضو مرکزیت حککا در یک فرار بجلو رو به من اعلام کرد "ما از روز اول گفتیم انقلاب همگانی است" تا سیاست همه با همی حککا را توجیه کند‌. امروز حمید تقوائی بار دیگر سعی کرده است خلط مبحث شرکت "همگان" با "همه با هم" را تئوریزه کند[ ۲].  صحبت اما بسادگی بر سر این است:   سرنگونی حکومت با شرکت "همگان" اتفاق میافتد. هم بازاری در اعتصاب شرکت میکند و هم کارگر، هم سلطنت طلب و هم کمونیست، هم اصلاح طلب سابق و هم جمهوریخواه، هم دهقان و هم مزرعه دار، هم تهیدستان و حاشیه نشینان و هم سرمایه داران! بعید میدانم کسی منکر این واقعیت باشد که بخشی از سرمایه داران در پروسه سرنگونی جمهوری اسلامی فعال است. اراده و خواست ما تاثیری بر براندازی خواهی نمایندگان بخشی از سرمایه داری ندارد. اما اینکه طبقات مختلف و بعضا متضاد یا همان "همگان" بدلایل متفاوتی-- که این تفاوت دلایل لب مطلب اختلاف طبقاتی آنها است-- در پروسه سرنگونی شرکت میکنند، مترادف با اتحاد از هر نوعی و خصوصا ا