پست‌ها

نمایش پست‌ها از 2019

كلید حل معمای ستم ملی

كشتار وحشیانه مردم كردستان سوریه توسط دولت تركیه متاسفانه پدیده درنوع خود جدیدی نیست. دولتهای هر چهار كشور كردنشین در طول یك قرن گذشته به اعمال مشابه و حتی فجیع تری، مانند حملات شیمیائی به حلبچه عراق، دست زده اند. دولتهای بورژوای تركیه از زمان حیات پسا عثمانی خود با انكار موجودیت توده كرد زبان در تركیه تلاش كرده اند به هویت و اقتدار ناسیونالیستی ترك معنا دهند.ترك بودن در تقابل با كرد، با برقراری ستم ملی به توده مردم در كردستان معنا پیدا میكند. بعبارت دیگر ستم ملی در كردستان روی دیگر هویت ترك در تركیه است .     حل مسئله ستم ملی در كردستان مانند حل مسئله ستم ملی در فلسطین توسط نیروهای بورژوائی سرابی بیش نیست. قاعدتا تناقضی بین روابط سرمایه داری و حل این معضلات تا حد برقراری كشورها و دولتهای مستقل فلسطین و كردستان وجود ندارد. هویت آنچه دولت خودگردان فلسطین در كرانه باختری و دولت اقلیم كردستان عراق مینامند بورژوائی است. همین بدنه های اداری خودگردان و اقلیم اگر بعنوان حكومتی مستقل برسمیت شناخته میشدند بطور قطع با دولتهای متخاصم جاری نزدیكتر میبودند تا با اپوزیسیون داخلی خودشان. دولت

از توافق برجام درتیر 94 تا بهمن 96

تصویر
با هر مسافرت روحانی یا هیئتی از دولت ایران به یكی از كشورهای اروپائی و با هر مسافرت هیئتی از سران دولتهای اروپائی به تهران بمنظور بست قرادادهای اقتصادی، توهم گره گشایی معضل سرمایه گذاری در ایران و متعاقبا امید به عادی شدن روابط اقتصادی ایران با بازار جهانی بیشتر میشد. شاید بازاریان میتوانستند دوره ای را با امید زندگی كنند اما كارگران نمیتوانستند. آنها برای تامین هزینه كالاهای مورد نیاز زندگیشان به دستمزد نیاز داشتند، نه به امید. اقتصاد ایران در دو ساله حول و حوش مذاكرات، سپس توافق برجام و تا خروج آمریكا از این توافق روی حباب زندگی میكرد. در ایندوره مراكز تولیدی بخاطر كمبود مواد اولیه یا انقراض ابزار كار شان یكی پس از دیگری ــ و گاه دسته جمعی ــ تعطیل میشدند. كارگران نه تنها بدون دریافت حق سنوات یا حق بازنشستگی بیكار میشدند كه حتی حقوق عقب افتاده اشان پرداخت نمیشد. اما درست در همین مدت بازار سرمایه موهوم رونق پیدا كرد و به تشكیل حبابهائی دامن زد . حباب اول، بازار مستغلات بود كه در فاصله دو سال منتهی به خروج آمریكا از برجام جهش نجومی پیدا كرد. حباب دوم، ناشی از طرح تورم زدائی د

نمودار نرخ حداقل دستمزد به دلار در 40 سال گذشته

تصویر
نرخ حداقل دستمزد در ایران وقتی با دلار آمریكا، كه واحد پول تجارت بین المللی است ،  بیان میشود، ارزش  واقعی مبادله حداقل دستمزد یا قدرت خرید آنرا بیان میكند. نرخ صوری حداقل دستمزد به ریال هیچگاه نسبت به سال قبل آن كاهش پیدا نكرده است. پس تبدیل نرخ دستمزد به دلار، با كاربست تعدیل نرخ تورم دلار، روش نسبتا ساده ای برای نشان دادن این امر است كه قدرت خرید كارگر نسبت به گذشته چه تغییری كرده است.  بعنوان مثال حداقل دستمزد در سال  ۱۳۵۸ معال  ۱۷۰۱۰  ریال بود، نرخ متوسط دلار در آنسال  ۱۴۰  ریال و باینترتیب نرخ دستمزد به دلار پیش از تعدیل تورم دلار  ۱۲۱.۵  دلارِ آنزمان بود.  حال، نرخ حداقل دستمزد در سال جاری  ۱۵۱۶۸۲۲۰  ریال است. نرخ متوسط دلار امسال  ۱۲۶۷۵۰ = ۲ /(  ۱۳۴۵۰۰  + ۱۱۹۰۰۰ ) ریال است. نرخ حداقل دستمزد در سال   ۱۳۹۸  بنابراین  ۱۲۰   دلار است. از آنجا كه مبنای مقایسه ارزش مبادله را قدرت خرید دلارِ امروز قرار میدهیم، محاسبه فوق برای سال جاری احتیاج به تعدیل دلار ندارد، چون این مبلغ ارزش دلار امروز است. اما میدانیم كه قدرت خرید  ۱۲۱.۵ دلار چهل سال پیش بسیار بیش تر از قدرت خرید آن در س

اول عادی بعد اتمی

تصویر
برژینسكی در فوریه  ۲۰۰۶   در مصاحبه ای با نیویورك تایمز  گفت "آمریكا میتواند با ایران هسته ای كنار بیاید". توجیه برژینسكی اینبود كه چون آمریكا توانسته است با چین ِ   اتمی كنار بیاید، با ایران هم میتواند.  او  دهه ها پیش از آن در سال  ۱۹۷۹ ، سال انقلاب  ۵۷ ، مشاور امنیت ملی دولت جیمی كارتر بود، دولتی كه جاده صاف كن بقدرت رسیدن خمینی شد. برك اوباما و جیمی كارتر به جناح یكسانی از حزب دمكرات تعلق داشتند طوریكه كابینه اوباما پس از گذشته دهها سال شبیه به كابینه   كارتر بود اما برژینسكی در آن سمت رسمی نداشت. او در این ایام نقش ایدئولوگ را برای این جناح از حزب دمكرات بازی میكرد. بعبارت دیگر آمریكا هنگامی كه برژینسكی در پذیرش جمهوری اتمی اسلامی تبلیغ میكرد، داشت خودش را برای ریاست جمهوری شاگرد برژینسكی، برك اوباما، آماده میكرد. استراتژی كنار آمدن با جمهوری اتمی اسلامی در نتیجه ناظر بر مذاكراتی شد كه محصول آن برجام شد. برجام بطور ضمنی پذیرفته بود كه ایران طی دوره ای  ۱۰ ـ ۱۵   ساله پتانسیل ساخت بمب اتم را داشته باشد، دقیقتر بگویم، كابینه اوباما آگاهانه وارد معاهده ای با ایران شد

كمونیست صورتی قهرمان كنفرانس برلین دوم

تصویر
مراسمی كه دولت آلمان به ابتکار موسسه انتشاراتی اكسل اسپرینگر ـ امتداد بازوی دولت آلمان - با عنوان "بیلد  ۱۰۰”  در محل پارلمان آلمان در برلین برگزار كرد تا در آن "قهرمانان آزادی"یش را در كشورهای بلوك مخالف خود لانسه كند، حكم "كنفرانس برلین دوم" را برای حزب كمونیست كارگری ایران (حككا) داشت. همان كنفرانسی كه قصد فروش یا لانسه كردن استحاله طلبان را در سال  ۲۰۰۰  در برلین داشت و مینا احدی از طرف حككا تریبون مخالفت با آن را بدست گرفته بود اینبار برای لانسه كردن میناها تشكیل شد. با گذشت نزدیك به دو دهه مینا احدی در كنفرانس برلین دوم از اینسوی میز به آنسوی میز نقل مكان كرده، پای حككا را نیز به كاخهای دول غربی باز كرد. این قطعا نقطه عطفی برای حككا است. مگر هدفشان همین نبود؟ سیاست های راست روانه حككا نهایتا به بار نشست. همانطور كه عبداله مهتدی طی یك دوره گردش به راست توانست بعنوان ابزار دول غربی پایش را به كاخ سفید باز كند، حككا نیز ابزار هر چند موقت غرب شد. ابزار شدن حككا ناشی از نفوذ اجتماعی یا تبدیل شدن این حزب به وزنه قابل توجهی در معادلات سیاسی ایران نیست. خیر،

كارگران! تخفیف مجازات توی سر جمهوری اسلامی بخورد

تصویر
جمهوری اسلامی عدد و رقم مجازات و محاكمه حالیش نیست، تك تك فعالین كارگری را هر سال حول و حوش اول ماه مه یا هر موقع كه میلشان كشید با یا بدون بهانه دستگیر میكنند. مگر اسماعیل بخشی و سپیده قلیان را بهمین شكل، بدون هیچ دلیلی برای بار دوم دستگیر نكردند؟ از كارگران وثیقه سنگین میگیرند، رقمی بالغ بر 50 تا 110 سال حداقل دستمزد. آنها را تا مدتها پس از ختم احكام جزائی كه خودشان صادر كرده اند در زندان نگه میدارند، شكنجه  شان میكنند، به اعتراف تلویزیونی وادارشان میكنند، مجبورشان میكنند نامه "التماسی" بنویسند، خودكشی شان میدهند و ... جمهوری اسلامی شاید فعالین كارگری را تیرباران نكند اما آنها را بمعنای واقعی كلمه زجر كش میكند، بماند كه برخی از آنها را نیز رسما در زندان میكشند. چرند تخفیف مجازات توی سر جمهوری اسلامی بخورد، چنین چیزی وجود ندارد .  صورتمسئله اساسا قضائی نیست كه حال مجازاتی را الزامی كرده باشد. آخر چه جرمی، چه خلافی، چه مجازاتی؟ مسئله در اصل و اساسش سركوب كارگر است و جمهوری اسلامی هیچ مرزی برای سركوب قائل نیست. در این راستا، كاركرد انتشار نامه منتسب به سه فعال كارگری

جنبش موهوم سرنگونی

تصویر
حمید تقوائی در « جنبش سرنگونی و چهار رکن رهائی جامعه » با اشاره مستقیم به مضمون یادداشتم، " جنبش سرنگونی "، كه در آن قائم بذات تلقی کردن جنبش سرنگونی  از طرف حککا برجسته شده بود، جواب زیر را داده است : «امروز هر نیروی اپوزیسیونی که نخواهد موضوعیت و رابطه خود با جامعه را از دست بدهد ناگزیر است از انقلاب دم بزند، همه به یک معنی ” سرنگونی طلب” شده اند اما باید توجه داشت که جنبش سرنگونی جمع جبری سرنگونی طلبی جنبشهای طبقاتی مختلف – نیروهای اپوزیسیون راست و چپ- نیست بلکه  جنبش مستقل و قائم به ذاتی است که مکانیسم و قانونمندیهای ویژه خود را دارد . جنبشی است که “نه” توده مردم به جمهوری اسلامی و عدم پذیرش وضع موجود از جانب یک جامعه معترض و جان به لب رسیده را نمایندگی میکند و به این اعتبار جنبشی است سلبی در نقد و نفی حکومت و کل نظام جمهوری اسلامی.» (تاكید از من) نگران نباشید. تنها شما نیستید كه سر در نمیاورید حمید چه گفته است. این انشا حتی در فرم دستور زبانی اش پوپولیست است. گنگ و مبهم است، واژه های كلیدی بدون هیچ پیوستگی روی هم تلنبار شده اند تا هركس  گلچینی از واژه های

“جنبش سرنگونی”

تصویر
بهروز مهرآبادی میگوید :«بیانیه های چهارده نفر تحت تاثیر جنبش سرنگونی طلبی است.» توجه داشته باشید که بهروز میگوید "تحت تاثیر"، نمیگوید  در عكس العمل به.  به تعبیر بهروز، بیانیه چهارده نفره ها  به تاسی از جنبش سرنگونی، نه در تقابل با آن صادر شده است. به همین جهت از حمید تقوائی تا بهروز مهرآبادی بیانیه چهارده نفری را بیانیه ای درون جنبشی ارزیابی كرده به رفع ایراداتش مشغول شدند. تردستی اتصال بیانیه مالیخولیائی چهارده نفره به "جنبش سرنگونی" از همان معرفی بیانیه آغاز میشود.  بهروز نمیگوید  14  نفره ها از وحشت عروج جنبش كارگری، بقصد مهار جنبش انقلابی سوسیالیستی دست به عكس العملی زده اند، اقدامی كه در هر خیزش كوچك و بزرگ اجتماعی ما شاهد آن بوده ایم.  خیر، میگوید "تحت تاثیر" جنبش سرنگونی بیانیه داده اند. او فراموش میكند که بورژوازی برای مهار جنبش انقلابی کارگران، سرنگونی طلبی كه سهل است، رضا پهلوی را وامیدارد در بحبوحه خیزش دیماه  96  اعلام كند پدرش، شاه شاهان، سوسیالیست بود! بهروز فراموش كرده است كه اكبر گنجی ها در سال  2009  ، بمنظور ترمز زدن به اعتراضات مجب

به فعالین كارگری در ایران: گره گاه و راه حل جنبش مان

تصویر
كمتر فعال سوسیالستی  را میتوان یافت  كه از كنار مبارزات  اخیر  كارگری در ایران عبور كرده باشد و گره گاه جنبش سوسیالیستی كارگری را تشخیص نداده باشد. همه اذعان دارند كه زمینه های عینی یك تحول زیر و رو كننده با صف بندی مستقل كارگری بشكلی بالقوه در ایران وجود دارد. "همه" میگویند مشكل اما فقدان رهبری سیاسی چنین تحركی است. ساختار سازمانی رهبری سیاسی تحرك بالقوه سوسیالیستی كارگری، باذعان همۀ فعالین دلسوزش، یك تشكل حزبی سوسیالیستی كارگری است . وقتی به صحنه سیاست ایران نگاه میكنیم ظاهرا احزاب سوسیالیست كارگری وجود دارند كه مدعیند رهبری سیاسی جنبش كارگری الساعه وجود دارد. میگویند این رهبری در قالب یك حزب حی و حاضر ساخته شده موجود است. میگویند حزبشان كلید پیروزی را در دست دارد چرا كه تئوری و كادرش را دارد، تشكل حزبیش را دارد. پس رهبری هست! میگویند آنچه نیست كارگر است و آنهم تقصیر كارگر است كه نیست! میگویند كارگر خودش را به حزب نرسانده است. او باید پیشقدم شود و حزب موجودش را انتخاب كند، حق انتخاب چندانی هم ندارد! برخی از احزاب مدعی نمایندگی كارگر از این سطح فراتر رفته میگویند چو