پست‌ها

نمایش پست‌ها از 2018

دور باطل ٧٠ ساله

تصویر
هر بار كه اسرائیل تهاجم وحشیانه ای علیه ساكنین نوار غزه یا كرانه باختری یا كلا علیه فلسطین انجام میدهد، علاوه بر مخالفت با اسرائیل در خارج از كشور، اعتراضاتی در داخل اسرائیل در قالب یك جمعیت چند صد تا چند هزار نفره در تل آویو برپا میشود. این اعتراضات را جناح لیبرال دم و دستگاه (تحت كنترل حزب كارگر اسرائیل) سازماندهی میكند، چپ دم و دستگاهی و اتحادیه های وابسته به حزب كارگر هم ممكن است به آنها بپیوندند و حرفی بزنند. این جماعت همیشه دیر میجنبد، قالب اعتراضش به نسبت فاجعه ای كه رخ داده بسیار حاشیه ای و بی خاصیت است و تعداد معترضین بسیار كمتر از آن است كه اسرائیل آنها را جدی بحساب آورد اما در هر صورت اعتراضشان را میكنند و عملا سوپاپی برای خالی شدن نارضایتی ها میشوند. ٧٠ سال از تشكیل دولت اسرائیل در چهاردهم مه ١٩٤٨ میگذرد، هفتاد سال است كه حملات اسرائیل به مردم در فلسطین با چنین موجی از اعتراضات روبرو میشود. در این ٧٠ سال نیروهائی بمراتب قوی تر از چند هزار چپ در این گوشه و آن گوشه جهان، در داخل یا خارج از اسرائیل در مقابل دولتهای مختلف راست و چپ اسرائیل ایستادند اما نتوانستند هیچ

"كمونیسم معمای حل شده تاریخ"

تصویر
ماركس اهل تعریف  (define)  موضوعات،  مقولات و پدیده ها  ( object ) نبود. "تعریف این یا آن موضوع چیست؟" برای ماركس بی ربط بود چرا كه در متد دیالكتیكی ماركس همه چیز، با تاكید، همه چیز در حال تغییراست. همچنین، بجرات میتوان گفت كه موضوع محوری ماركسیسم انسان است و برای ماركس منفعت انسان معیار  او در سنجش و قضاوت از آنچه به انسان مربوط میشود است. انسان چیست؟ آیا میتوان آنرا در تعریفی گنجاند؟ ما میتوانیم از انسان بعنوان یك موجودیت عینی بیولوژیك عكسی ( snapshot ) بگیریم اما این عكس نسبی است، مقطعی است. بیولوژی انسان خصوصا اندازه و توانائی كاركرد مغز او همیشه متناسب با پیچیدگی جامعه در حال رشد بوده است و در آینده نیز رشد و تغییر خواهد كرد. میگویند تغییرات آتی در انسان، علاوه بر انطباق او با تغییرات جامعه انسانی و محیط زیستش، انتگراسیون تكنولوژی با بیولوژی یا شاید برآیندی از همه آنها خواهد بود. اینكه انسان آینده صرفا و حتی عمدتا بیولوژیك باقی بماند موضوعی برای مناظره بین صاحب نظران است. اینكه هوش یكی از صفات ممیزه انسان باقی بماند قطعی نیست اما یك اصل همیشه قطعی بوده است: انسانٍ در

در عكس العمل به سقوط عفرین: اشك تمساح برای كودك عفرین

تصویر
علت حمایت چپ ضد امپریالیست از عفرین دفاع از انسانیت درتهاجم وحشیانه تركیه به عفرین نبود. اگر چنین بود، این چپ باید خواستار عقب نشینی وای پی جی از عفرین از  همان روز اول  میشد چرا كه با عقب نشینی وای پی جی در دو ماه پیش، تركیه با دست انداز سختی برای حمله به عفرین مواجه میشد، بهانه ای برای حمله نداشت. پس تظاهراین چپ به اشك برای كودك عفرین فقط همین بود، تظاهر. این چپ نشان داده است كه متاسفانه ظرفیت چندانی در دفاع از انسانیت ندارد. در همین سوریه همزمان با عفرین تهاجم وحشیانه دیگری در فاصله نه چندان دوری از عفرین، توسط اسد و روسیه، در حال وقوع است و چپ ضد امپریالیست و حامی جناح سوریه ـ روسیه هیچ علاقه ای به جلوگیری یا حتی پخش خبری از كشتار كودكان غوطه شرقی نداشت و ندارد. دفاع از عفرین سیاسی بود. این چپ مدافع وای پی جی بود. سیاستی كه در درگیریهای جاری جانبدار جناح ایران ـ سوریه ـ روسیه است. این ادعا كه وای پی جی بهشتی بصرف بهشت برای ساكنین عفرین درست كرده بود، ادعائی پوچ بیش نیست. (همین ادعا را اسد در مورد بخشی از دمشق دارد). وای پی جی تا همین امروز نیز در اتحاد با جناح روسیه ـ سوریه عم

آیا جنبش كارگری در ایران مستاصل است؟

تصویر
جواب كوتاه: خیر، ابدا نیست. جواب مفصل از قرار زیر است. فقر و فلاكت شدید  در ایران و ظهور شعار كنایه ای ”مرگ بر كارگر“ در كنار افزایش آمار خودكشی كارگران بدلیل فقر ممكن است به این ایده كه جنبش كارگری در ایران در موقعیت حاد تدافعی قرار گرفته و مستاصل است دامن بزند. بنظر من كارگری كه بخواهد خودكشی كند، اهل خیابان رفتن و شعار دادن نیست، او میرود خودكشی اش را میكند! حتی اگر از نظر روانشناسی هم به این پدیده نگاه كنیم، انسانی كه در حد خودكشی مستاصل است انگیزه ای برای خیابان رفتن و اعتراض ندارد. برای اعتراض باید دریچه ای از امید باز باشد. كسی كه به خیابان میرود و شعار    میدهد آنقدر به زندگی دل بسته است كه حاضر شده باشد برای یك زندگی بهتر پا به عرصه مبارزه بگذارد. چنین كارگری حتی اگر شعارِ رقت انگیز و تدافعی "مرگ بر كارگر"    را هم بدهد، بدنبال بهبود زندگی است منتها به شیوه ترحم طلبی. این نفس ترحم خواهی است كه غیر قابل دفاع است و بدرجاتی نشانی از استیصال او را دارد اما این بهیچوجه آخر خط نیست. از رواشناسی كه بگذریم، طرح شعار ترحم جو ناشی از یك گرایش سازشكارانه در درون جنبش ك

"استیون هاوكینگ: سوسیالیستی كه میخواست به ستاره ها سفر كند!"

تصویر
  تیتر بالا عنوان مقاله ای در "ان وای تید" نشریۀ چپگرائی است كه در كشورهای اروپای شمالی بزبان سوئدی منتشر میشود [١] . آشنائی من با هاوكینگ البته از سر سیاست یا آرمانهای سوسیالیستی او نبود. من نیز مانند   اغلب كنجاوان به علم فیزیك و دوستداران هاوكینك از طریق كتاب "تاریخ مختصر زمان" با استیون هاوكینگ آشنا شدم و از ابتدای دهه نود میلادی بكرات به او رجوع كردم. همانند میلیونها نفر دیگر كه اسم هاوكینك برایشان به یك نام خانگی تبدیل شد، نام او جزئی از آرایش خانه ام شد. دیروز صبح اول وقت با شنیدن خبر فوت او گوئی آشنائی نزدیك را از دست دادم، گوئی فردی كه نه عضوی از خانواده اما در خانه ام زندگی میكرد و به او خو گرفته ام را از دست دادم. متاثر، متاسف و غمگین شدم. بفاصله كوتاهی پس از آن روی دیوار فیسبوكم در یادبود دو دوست دیرینه ام نوشتم:  ١٤ مارس: دو متفكر بزرگ و بیخدا فوت كردند. كارل ماركس ١٨٨٣، استیون هاوكینگ ٢٠١٨. یاد و كارهایشان همیشه زنده باد! یك دوست مجازی معترضانه عكس العمل نشانداد و گفت كه بصرف بیخدا بودن هاوكینگ نباید او را با ماركس مقایسه و همتراز كرد. نوشتم كه اولا مق

عفرین، قوتا: تقسیم اشكها

تصویر
  نمیدانم چقدر از حكایت "بهشت" عفرین صحت داشته باشد. اما صرف اینكه عفرین در جنگ خانمانسوز شش هفت ساله در سوریه درگیر نبوده است آنرا از سایر مناطق سوریه متمایز میكند. این ادعا كه غرض از تهاجم فاشیستی اردوغان به عفرین جلوگیری از سرایت "بهشت" به تركیه است، اغراق    آمیز بنظر میاید البته اگر آنرا در اساس پروپاگاندای وای پی جی تلقی نكنیم. نباید فراموش كرد كه وای پی جی طی سالهای ٢٠١١ به بعد با دیپلماسی متداول ناسیونالیستهای كرد یعنی سازش با دولت مركزی بنفع    حاكمیت محلی توانست پس از خروج نیروهای اسد و با سركوب مخالفین اسد اتوریته خود را بر مناطق كردنشین تثبیت كند. هدف اسد از اقدام فوق اجرای سیاست تفرقه بینداز و حكومت كن بود چرا كه اگر ناسیونالیست های كرد همراه با تودۀ ناراضی با دولت اسد درگیر میشدند، شانس بقای حاكمیت اسد بشدت تنزل پیدا میكرد. سوال اینست كه چرا امروز دولتهای سوریه و روسیه اولا اجازه ورود ارتش تركیه به سوریه را صادر كردند و ثانیا اگر بر فرض محال تركیه بدون توافق با آنها وارد سوریه شد، چرا بكمك یار غار خود، وای پی جی، نمیشتابند؟ جواب این سوال نیز كلاسیك است

حمید تقوائی و ادعای بهبود شرایط زندگی مردم توسط جمهوری اسلامی

تصویر
   حمید تقوائی  در "انجمن ماركس" سوئد :  « ا مروز یکی از مسئله پایه ای فقر است. فقر و فلاکت و مبارزه مردم با همین شعار شروع شد، وقتی ما به مذهب و مسئله زن اشاره میکنیم بنظرم یک بحث ساختاری تر، پایه ای تر، هویتی تر و جمهوری اسلامی را هدف قرار میدهیم. منظورم این نیست که جبهه های دیگری وجود ندارند یا فقر و فلاکت بی اهمیت است. منظورم اینه که  جمهوری اسلامی رسما پای بی حقوقی زنان و مذهب ایستاده است، پای فقر نایستاده. جمهوری اسلامی مخالف بهبود شرایط مردم نیست. زورش نمی رسد، بحران دارد، ایت الله های میلیاردی اجازه نمیدهند  ولی رسما و قانونن از مذهب دفاع میکند. رسما و قانونن از بی حقوقی زن دفاع میکند، بهمین خاطر پاشنه ٱشیل اش هستت.  شما برای فقر بجنگید حکومت ممکن است نصف مجلسش هم بیاید در خیابان کنار شما راه برود ولی علیه مذهب بجنگید ببینید چند نفر میٱیند .  ...   شما میگویید بر علیه فقر روحانی هم میگوید "لعنت بر فقر، من هم علیه فقرم ، اینها نمیگذارند تعامل اقتصادی با غرب داشته باشیم که فقرت را جواب بدم" . میاردش تو اون کانال. مبارزات قطبی نمیشود.  بنظر میاد نصف حکومت هم با

١٧ دیماه ١٣۵٦ و ٧ دیماه ١٣٩٦

تصویر
  هیچگاه خواندن این یادداشت "سرنوشت ساز" برایم اهمیت نداشت. دیشب برای اولین بار بهش برخورد كردم، هم خود مقاله و هم داستان  رسمی  پشت پرده اش را خواندم كه راست یا دروغ آن از این قرار است: میگویند فرهاد نیكوخواه --با نام مستعار احمد رشیدی مطلق-- بدستورمحمد رضا پهلوی مقاله ای بدون ارزش محتوائی، صرفا بمنظور پروپاگاندا با تیتر "ایران و استعمار سرخ و سیاه" سرهم میكند. محمد رضا پهلوی ظاهرا انجام اینكار را بعهده آموزگار و یا هویدا سپرده بود. هویدا كه در آن زمان وزیر دربار بود در رقابت با (یا از سر كاردانی نسبت به) آموزگار ــ كه در آن ایام نخست وزیر بود اما تجربه چندانی برای اجرای "فرمان ملوكانه" نداشت ــ نیكوخواه ــ كه كارمند مطبوعاتی خودش در دربار بودــ را موظف به نوشتن این مقاله میكند و پس از نگارش آنرا با مهر و موم دربار برای وزیر اطلاعات میفرستد. دلیل دستور العمل شاه اینبود كه عباسعلی خلعتبری وزیر امور خارجه وقت از طریق سفیر ایران در عراق مطلع میشود كه خمینی سلطنت پهلوی را غیر شرعی اعلام كرده بود. خمینی حدود دو ماه پیش از آن در اول آبان فرزندش مصطفی را  از دست

نرخ دستمزد ـ بروز شده

تصویر
  توضیح: ورژن اول نوشته زیر در  اواخر مهر ماه سال جاری در سطح محدودی منتشر شد. از آنهنگام تا امروز ١) كارگران در ایران در حالی وارد مذاكره، یا بهتر، وارد مبارزه با كارفرما برای تعیین نرخ دستمزد شده اند كه شرایط انقلابی بر جامعه حاكم است ٢) حداقل دستمزد در همین دوماهه گذشته، بدلیل افزایش سی و چند درصدی نرخ دلار آمریكا بیش از  ۵ ٠ دلار در ماه كاهش یافته است. این پدیده خود را در افزایش سرسام آور قیمت مایحتاج روزمره نشان داده است. ٣) ضمن اینكه این نوشته از نظر ساختار نظری یكسان مانده است اما استدلال مركزی آن بكمك نقل قولهائی از صفحه فیسبوك جمشید هادیان، مترجم كاپیتال ماركس، منسجم تر شده اند. امید است این یاداشت بروز شده كمكی به اعتلای گفتمان نرخ دستمزد تا سطح كنترل كارگری بر كارخانجات و محل كار باشد چرا كه ملاك تعیین نرخ دستمزد یك زندگی شرافتمندانه است، چه با كارفرما و چه بدون او. _________________________________________ كارگر بعنوان یك طبقه، قوه كارش را به چه قیمتی باید بفروشد؟ پاسخ این سوال موضوع مجادله كارگر و كارفرما در حداقل دو قرن گذشته بوده است. به جرات میتوان گفت كه هیچ فرمول جادو