حجاب نماد نیست، ابزار سرکوب است


حجاب صرفا روسری و پوشاندن موی سر نیست. حجاب پوششی از ناخن پا تا موی سر زن است، پوششی

که وزن آن میتواند به چند کیلو برسد! حجاب بخودی خود نماد نیست، بلافاصله نماینده چیزی نیست بلکه حجاب در درجه اول ابزار کنترل بدن زن است، کیسه ای است که قرار است بدن زن در آن حبس شود و تحرک او را بطرز چشمگیری محدود کند و باین ترتیب زن را به انقیاد بکشاند. همانطور که اسلحه نماد نیست، ابزار سرکوب است، حجاب نیز ابزار خاص برای سرکوب زن است. حجاب مختص اسلام نیست. مسیحیت، یهودیت وبودیسم نیز زن را ملزم به پوشش بدن میکنند. حجاب مسیحیان دست کمی از نوع اسلامی آن ندارد. زنان یهودی بنیادگرا سر خود را میتراشند، کلاه گیس بسر میگذارند تا موهایشان از چشم نامحرم مخفی نگه داشته شود اما بقول منصور حکمت، بشریت مذاهب دیگر را درقفس کرده است. اسلام اما آزاد میچرخد و از دولتهای غربی آوانس میگیرد و به جامعه لجن میپاشد. اسلام، روز جهانی حجاب راه میاندازد، دولتهای غربی از آن حمایت میکنند وچپ غربی در سمپاتی با آن موی سرش را میپوشاند.

 

حجاب اسلامی درشکل اوریجینال خود کیسه ای بنام نقاب و یا برقع است. اگر در ایران این کیسه شکاف برداشته است، چادر شده است، اگر به چند تکه مجزا، روسری و مانتو و شلوار، تقسیم شده است تفاوتی در کارکرد آن که پوشش بدن زن باشد بوجود نمیاورد. هر جا حجاب چند تکه شده، نشان از وجود یک جنبش برابری طلب حقوق زنان دارد که توانسته است بدرجاتی گونی حجاب را پاره کند. کافی است به سیر تغییر شکل حجاب زن در چهار دهه اخیر در ایران نگاه کنیم. این تغییرات نشان از پیشروی جنبش حق طلب زنان دارد، جنبشی علیه ستم به زنان که منصورحکمت بیش از سه دهه پیش آنرا آپارتاید جنسی خواند. اما مستقل ازتمام تغییرات ظاهری، انطباقش با "مد" لباس و رنگین کمان شدن ها، حجاب همچنان باید بدن را بپوشاند. زن نمیتواند روسری بسر کند و مینی ژوپ بپوشد. حتی لباس شنای اسلامی زنان شبیه لباس غواصی است، تمام بدن را میپوشاند. حجاب صرفنظر ازاجباری بودن و نبودنش بواقع نقش سرکوب زنان دارد. جمهوری اسلامی با کنترل بدن زن اعمال قدرت میکند. سرکوب از طریق حجاب، امری سمبلیک نیست. حجاب غل و زنجیری واقعی است که میتواند بیش از ٣ کیلوگرم وزن داشته باشد! حجاب فقط لچک نیست. زن مجاهد نیز علاوه بر روسری، یونیفرمی بتن میکند که تمام بدنش را بپوشاند.

 

همه میدانیم که نه تنها در ایران بلکه هر کجا اسلام سیاسی اعمال قدرت کرده است، حال چه در ظرفیت یک اپوزیسیون ارتجاعی و چه در ظرفیت یک دولت متحجر، تثبیت قدرت خود را همزمان با قلع و قمع کارگر، با اجبار حجاب بنمایش گذاشته است. حجاب ابزار کنترل بدن زن است واجبارش مهمترین قدم در اعمال آپارتاید جنسی و باین معنا اسارت نیمی از جامعه است. به همین دلیل، ما مخالف کنترل بدن زن، مخالف بدون اما و اگر حجاب، مخالف حجاب با یا بدون هر پیشوند و پسوند اجباری - اختیاری هستیم! برای ما حجاب اجباری و حجاب داوطلبانه تفاوتی در ماهیت سرکوبگرانه آن ایجاد نمیکند زیرا مردسالاری که پایه آپارتاید جنسی جمهوری اسلامی است، یک رابطه اجتماعی برای اعمال قدرت علیه گروهی از اعضای جامعه است. مردان اسلامی به همان نسبت ضد زن، مردسالار، عاملان اجبار حجاب و تبعیض جنسی هستند که زنان اسلامی. اگر خمینی، خامنه ای، رفسنجانی، میرحسین موسوی و منتظری مردسالاری را اعمال، زن را تحقیر و آپارتاید جنسی را باجرا در میاورند، زهرا رهنورد، فائزه رفسنجانی، فاطمه کروبی، معصومه ابتکار، مرضیه وحید دستجردی و خواهران زینب ... داوطلبانه شش لایه حجاب بسر میکنند و مروج و مجری قوانین ضد زن هستند. آیا مخالفت تام و تمام علیه حجاب در تعارض به آزادی پوشش نیست؟

 

این بحثی جداگانه است اما باختصار آزادی پوشش مسئله ای اجرائی است که به رابطه دولت و شهروند برمیگردد. یک دولت سکولار کارگری، در درجه اول موظف است دست مذهب را از دم و دستگاه اداری و اجرائی دولتی و از سیستم آموزشی، چه دولتی و چه غیر آن، کوتاه کند. هر کجا مجریان دولتی بعنوان صاحب اتوریته و قدرت ظاهر میشوند، حجاب باید ممنوع شود. دولت سکولار سوسیالیستی حجاب کودکان زیر سن قانونی را ممنوع میکند. همچنین هنگامیکه حجاب مانع از انجام کار یا باعث خطر جانی برای مزدبگیران میشود، باید ممنوع شود. علاوه بر این، تجارب چند دهه گذشته در کشورهای غربی، که در آنها آزادی پوشش اجرا میشود،  تناقض حجاب با منافع عمومی، با سلامت و رشد جامعه بارها به لزوم دخالت دولت منجر شده است. بعنوان مثال حجاب در استخر عمومی، بخاطر رعایت بهداشت و سلامت عموم، باید ممنوع شود. همچنین نمیتوان در مکانهای عمومی جائی که فرد بدلیل دریافت خدمات عمومی مختلف لازم است شناسائی شود، مانند هنگام استفاده از ابزار نقلیه عمومی یا دربیمارستان، صورت خود را بپوشاند. مورد دیگر، پوشش خاص برقع و نقاب در مکانهائی که کودکان حضور دارند است. در این موارد لازم است پوشش برقع و نقاب یا بشدت محدود یا ممنوع شود زیرا چنین حضوری باعث ترس و ترامای کودکان میشود. موارد دیگری از این دست میتوانند استثنائات ضروری برای پوشش حجاب در یک جامعه آزاد باشند. دولت اما نمیتواند حجاب را بطور کلی ممنوع کند. دولت موظف به رعایت سکولاریسم و اجرای قوانینی است که سلامت جامعه را با اتکا به علم رعایت میکند. اما فرای دولت، هیچ نهادی نمیتواند سازمانهای سیاسی و نهادهای گوناگون غیر دولتی در دفاعشان از حقوق زنان را از کمپینهای ضد حجاب برحذر بدارد. حجاب امری خانوادگی و خصوصی نیست، حجاب رعایت یک امر ضد زن مذهبی است. اگر مذهب در تمام اشکال و عرصه های ظهورش قابل نقد است، که باید باشد، استفاده از حجاب در هرسطح قابل نقد هست. همانطور که به یمن کمپینهای همه جانبه در چنددهه گذشته مصرف سیگار، ضمن اینکه آزاد است، برای سلامت جامعه و فرد مذموم شناخته میشود، میتوان نشان داد که استفاده از حجاب، ضمن آنکه آزاد است، برای سلامت اجتماعی - روانی جامعه و برای رشدو آزادی زن مذموم است.

**

 

 


نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

کشمکش آمریکا - ایران و ما

انقلاب زمستانی مبارک، زندگی ادامه دارد

درباره خط سیاسی خسرو گلسرخی