عوامفریبی های یک هوراکش برای بسیجی

 

آذر ماجدی در عکس العمل به یک پست کوتاه فیسبوکیم [١] دست به انتشار یک انشای مبسوط دبستانی با محتوای محیر العقولی زده است[٢]. اگر دامنه انتشار انشای او صفحه فیسبوکی اش میبود، به پاسخ موجز سمکو نوری [٣] و پاسخ کوتاهم به آن قناعت میکردم چرا که انشای او هیچ انگیزه ای برای پاسخ بوجود نمیاورد. انشائی سراپا تدافعی است.

 

برخلاف آذر ماجدی که در تمام انشای خود از اصل مطلب طفره رفته است -- بخشا و بوضوح بدلیل بی اطلاعی از جزئیات مبارزات کارگران هفت تپه -- لازم میبینم موضوع مورد مناقشه را باز کنم. تمام ماجرا بر سر این بوده است که جمهوری اسلامی پس از زندانی و سپس اخراج اسماعیل بخشی از هفت تپه، از طریق بسیجیان مسلمان موسوم به عدالتخواه دست به یورش همه جانبه ای برای مهار مبارزات کارگران در هفت تپه زد. اگر چه بسیجیان عدالتخوار -- بقول کارگران هفت تپه -- سابقه اقدامات مشابهی در سایر مراکز و نهادهای مبارزاتی کارگری داشتند اما جایگاه سیاسی هفت تپه در اعتراضات کارگری پسا دیماه ٩٦، خصوصا به یمن فعالیتهای اسماعیل بخشی، جمهوری اسلامی را به اختصاص نیروی ویژه ای در هفت تپه وا داشت و این اقدام برای هر عابری که از کنار جمهوری اسلامی رد شده باشد تعجب آور نیست. این دسیسه از جمله توسط کسی که کارگران هفت تپه مامور سپاه خطاب میکنند، محسن صباغی، کارگردانی میشد و محمد خنیفر، مسلم چشمه خاور و امید آزادی از جمله چهره های اجرائیش بوده اند [٤]. برخلاف دسیسه های معمول جمهوری اسلامی در ضربه زدن به یک تشکل سیاسی که غرض شناسائی و دستگیری اعضای تشکل است، هدف از دسیسه در هفت تپه لزوما دستگیری کسی نبود. هدف، به تسلیم کشاندن راس رادیکال جنبش کارگری بود که خود را با اداره شورائی تداعی میکرد. هدف خاموش کردن "پایتخت اعتصاب جهان" در جلوی چشم کل طبقه کارگر بود. دستورالعمل این دسیسه بنابراین شامل این اجزا اصلی میشد ١) تقلیل خواست کارگران از اداره شورائی به خلع ید از اسد بیگی [۵] ٢) فرسایش کارگران در باجرا در آوردن هر خواسته ای، از جمله همین اجرای خلع ید از اسد بیگی ٣) سوت پایان اعتراض و اعتصاب.

 

در کنار رفقا سمکو نوری، جمشید هادیان و پدرام نو اندیش، من از جمله کسانی بودم که در کنار نقد سیاسی و نظری، پابپای مبارزات کارگران هفت تپه، این توطئه را افشا میکردیم. آذر ماجدی از جمله کسانی بود که با توسل به عبارتهای تو خالی «مکانیزم درونی مبارزه کارگری» تا همین امروز از این بسیجیان حمایت کرده است چرا که او مدعی است «نمی توان بدور از مبارزه واقعی در دنیای مجازی و بشیوه علنی اشتباهات فعالین کارگری را افشاء کرد، به مزدور بودن متهمشان کرد و خواهان افشاء و طردشان شد».

آذر ماجدی لازم است توضیح دهد چرا او میتواند "در دنیای مجازی" حامی بسیجیان شود اما من نمیتوانم بسیجیها را در دنیای مجازی افشا کنم؟ آذر ماجدی که ظاهرا مدعی است از«سوخت و ساز درونی طبقه کارگر» مطلع است، قبل از هر چیز باید توضیح دهد که این عبارت پردازی توخالی یعنی چه. آیا او میتواند منظورش از «مکانیزم درونی مبارزه کارگری» را باز کند؟ آیا میتواند منظورش از «سوخت و ساز درونی طبقه کارگر» را توضیح دهد؟

تیتر انشای ماجدی «دنیای کوچک "رهبران" تخیلی کارگری!» است. او میتواند هفت تپه را "دنیای کوچک"، بزرگ یا متوسط خطاب کند. میل خودش است اما اولا موضوع صحبت هر دوی ما مبارزات کارگران در یک مجتمع صنعتی معین در ایران است، پس اگر هفت تپه از دید او "دنیای کوچکی" است، هفت تپه دنیای کوچک آٌذر است· در هر صورت هفت تپه از نظر من هم بصرف هزاران کارگرش و هم بعنوان دریچه ای رادیکال به جنبش کارگری، دنیای کوچکی نیست.

ثانیا آذر ماجدی بعد از الدرم بلدرم «خود من ... تلاش کردم چه در مقاله ام و چه در یک پیام خصوصی منتقل کنم که نمی توان بدور از مبارزه واقعی در دنیای مجازی و بشیوه علنی اشتباهات فعالین کارگری را افشاء کرد» میگوید «باید پرسید این حقانیت از کجا آمده است که یک کمونیست بدور از تکاپو و پیچیدگی های هر روزه مبارزه و ... خیال می کند رهبر بلامنازع و ذاتی طبقه کارگر است؟»

کمونیستی که در ظرفیت رهبر با جامعه و خصوصا در مبارزات کارگران ظاهر نشود، از نظر مانیفست کمونیست، کمونیست نیست. حقانیت من هم در مجادلات سیاسی و نظری و هم در افشای بسیجی مسلمان عدالتخوار از مانیفست کمونیست میاید. سوال من از آذر این است: حقانیت هورا کشیدن شما برای بسیجی مسلمان عدالتخوار از کجا میاید؟ )رهبر) "تخیلی"، با تاکید بر تخیلی، از کجا استنتاج شده است؟ باعتبار دوری فیزیکی از هفت تپه؟ هم آذر و هم من هزاران کیلومتر از هفت تپه دور هستیم. آذر همانقدر تخیلی است که من هستم.

ماجدی میگوید:« تعدادی از جمله عباس گویا بشدت این افراد [دست راستی] را در دنیای مجازی نقد کردند و خواهان افشاء و طرد آنها از صفوف هفت تپه شدند. بعضا تا آنجا پیش رفتند که تمامیت مبارزه هفت تپه را زیر سوال بردند.»! فرار به جلو یعنی این! آن موضعی که نتیجه گیریش هورا کشیدن برای بسیجی عدالتخوار است "تمامیت مبارزه هفت تپه" را زیر سوال میبرد.

انشای آذر ماجدی از فرط بی اطلاعی، کلی گوئی، خلط مبحث، هوچی گری، تحریف و حتی مطرح نکردن بحثهای مقابل، عبارت پردازیهای تو خالی، اختراعات ذهنی و گرد و خاک بپا کردن به یک عوامفریبی صرف تبدیل شده است. این عوامفریبی نهایتا در خدمت هورا کشیدن برای بسیجیان عدالتخوار است.

**

[١]https://www.facebook.com/mercede.majedi.9/posts/pfbid0rrXySg1Yb7vkButCrFJnJE3VYr5g6i4f8bbNbz9xYPdmd6ZJeP2XWTfCc9Yx3N9Fl

[٢]https://www.facebook.com/abbasgoya2/posts/pfbid0dph541VMLsRDNCkJvR8Pq12tezwKDK8jhDmhcjq8fqYavU8wjUPYoRXD53YdzQddl?notif_id=1657351425133599

[٣]https://www.facebook.com/smko.noori/posts/pfbid023upKGjp9ybtYb21WZ1LpayWdFdZQZhRyCX8QAzeZRaNG7YPwk8dxG3rAPcxVLrSel

[٤] الف:




ب: لینک بخش اول صحبت‌های محمد خنیفر با محسن صباغی و مسلم چشمه خاور در یوتیوب: https://www.youtube.com/watch?v=U6ChtDyAurw&t=326s و لینک بخش دوم: https://www.youtube.com/watch?v=QkBMPWkpQXw تاریخ این گفتگو ۲۰ اردیبهشت ۴۰۰، ۱۰ می ۲۰۲۱ است.

 

[۵] قسمتی از سخنرانی اسماعیل بخشی. مقدمه: اسماعیل بخشی در روز اعلام خلع ید، پیروزی را نه انتقال شرکت از بخش خصوصی به بخش دولتی بلکه ۱- ابتدای راه برای بدست گرفتن کامل امور شرکت، حتی امور فنی، میداند و ۲- خواستار تشکیل فوری شورای واقعی کارگری برای تحقق بخشیدن به مورد اول می‌شود. این یک بُعد از چیزی است که بخشی بعنوان «پیروزی» به رسمیت می‌شناسد. بُعد دوم پیروزی از نظر او تبدیل شدن مبارزات هفت تپه به یک الگوی مبارزاتی و، بطور کلی، «یک گفتمان اجتماعی»، است. می‌گوید: «این پیروزی شیرینه بر ما؛ توجه دارید؟ اما اول راهیم برادر ما، هر کس به شما وعدۀ آرمانشهر بده بدونید فریبکاره. ما چرا اینجا داریم جشن می گیریم؟ چون این آغاز راهه و قراره راه را دیگه خدمون دست بگیریم. اول راهی هستیم که خودمون میخوایم شروعش کنیم. چطور؟ دوستان عزیز اگر میخواین دوباره دولت با مدیرانش نیاد به ما ظلم کنن، ۱- در اسرع وقت مجمع نمایندگان، شورای واقعی کارگری، تحت عنوان «مجمع نمایندگان» را در قسمت ها راه اندازی کنید. یک کمیته انتخاباتی تشکیل میدیم بر اساس تعداد جمعیت های هر اداره نماینده انتخاب کنید؛ ۲- از مدیران، مهندسان، تکنسین های خود هفت تپه دعوت میکنیم از نظر فنی برای بدست گرفتن امور. توجه دارید؟ ما باید امور را بدست بگیریم. زنان مون بیان دخالت گری کنن، ... [ادامه این قسمت حذف شده است!] ... مدیریت با خود کارگرانه، نظارت با خود کارگرانه، دولت خودش از بخش خصوصی بدتره و از این بخش خصوصی حمایت کرده... خیلی ها می‌پرسن مثلا اینهمه فعالیت هفت تپه – بهر حال الآن همه شما را می‌بینن، صداتون را می شنوند، فریادتون به قلب مردم ایران نشست. مردم ایران مردم خوبی هستند، حمایت‌مون کردند. ولی خیلی‌ها می‌پرسند دستاورد این مبارزات چی بوده؟! مثلا کارگران هفت تپه میگن پنج سال زجر کشیدیم، مثلا چه دستاوردی داشته؟ همین که موضوع هفت تپه نقل همه جمع ها شده، از مخالفین مون تا موافقین مون، در تمام حوزه های علوم انسانی، از نظر اقتصادی، فلسفی، جامعه شناسی [هفت تپه به موضوع بحث تبدیل شده]، دانشگاهیان، کوچه بازاری ها [منظور مردم کوچه و بازار است] کارگران، معلمان، [همین که] هفت تپه به یک گفتمان اجتماعی تبدیل شده...»

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

کشمکش آمریکا - ایران و ما

انقلاب زمستانی مبارک، زندگی ادامه دارد

درباره خط سیاسی خسرو گلسرخی