نرخ دستمزد ـ بروز شده

 توضیح: ورژن اول نوشته زیر در  اواخر مهر ماه سال جاری در سطح محدودی منتشر شد. از آنهنگام تا امروز ١) كارگران در ایران در حالی وارد مذاكره، یا بهتر، وارد مبارزه با كارفرما برای تعیین نرخ دستمزد شده اند كه شرایط انقلابی بر جامعه حاكم است ٢) حداقل دستمزد در همین دوماهه گذشته، بدلیل افزایش سی و چند درصدی نرخ دلار آمریكا بیش از ۵٠ دلار در ماه كاهش یافته است. این پدیده خود را در افزایش سرسام آور قیمت مایحتاج روزمره نشان داده است. ٣) ضمن اینكه این نوشته از نظر ساختار نظری یكسان مانده است اما استدلال مركزی آن بكمك نقل قولهائی از صفحه فیسبوك جمشید هادیان، مترجم كاپیتال ماركس، منسجم تر شده اند. امید است این یاداشت بروز شده كمكی به اعتلای گفتمان نرخ دستمزد تا سطح كنترل كارگری بر كارخانجات و محل كار باشد چرا كه ملاك تعیین نرخ دستمزد یك زندگی شرافتمندانه است، چه با كارفرما و چه بدون او.

_________________________________________
كارگر بعنوان یك طبقه، قوه كارش را به چه قیمتی باید بفروشد؟ پاسخ این سوال موضوع مجادله كارگر و كارفرما در حداقل دو قرن گذشته بوده است. به جرات میتوان گفت كه هیچ فرمول جادوئی برای تعیین دستمزد كارگر وجود ندارد اما دستاوردهائی وجود دارند كه پائین تر اشاره میكنم. حداقل دستمزد فرمول بورژوا برای تعیین نرخ دستمزد است. الگوی حداقل دستمزد متاسفانه حتی از طرف بخش قابل ملاحظه ای از فعالین كارگری سوسیالیست بعنوان فرمول غائی تعیین دستمزد پذیرفته شده است. لازم است قدری در مورد نفس مقوله حداقل دستمزد مكث كرد.

حداقل دستمزد به دستمزدی اطلاق میشود كه مزدبگیر بتواند بكمك آن هزینه معیشت، یعنی حداقل امكانات زیستی خود را تامین كند. حداقل دستمزد  ارزش مبادله قوه كار است كه مترادف با هزینه معیشت است. چگونه میتوان هزینه معیشت را اندازه گیری كرد؟ قبل از آن بقول جمشید هادیان باید توجه داشت كه: «قوه کار هم مثل هر کالای دیگری ارزشش معادل مدت زمانی است که صرف تولید آن شده، و لاغیر، یعنی ارزش قوه کار در تئوری همین "معیشت" است. اما مارکس بهیچوجه نمی گوید "حق کارگر" در عالم واقع هم همین "معیشت" است، همین زندگی حداقلی است. مارکس تعیین سطح دستمزد یا همان سطح زندگی (به انگلیسی استاندارد زندگی) کارگر، یعنی تعیین سهم طبقه کارگر از ثروت جامعه را تابع قدرت مبارزاتی طبقه کارگر می داند - سهمی که می تواند، و باید، تا تصاحب کل ثروت جامعه بالا برود.»

خط حداقل دستمزد را چرا و كجا باید كشید؟ اگرمعیارمان علم باشد، بازسازی فیزیكی بدن میتواند از جمله از طریق تعداد كالریها و میزان پروتئین لازم برای بدن تعیین شود. خب این مقدار كالری هم میتواند از طریق مرغوبترین و در نتیجه گرانترین میوه جات و سبزیجات و گوشت تامین شوند، هم میتوان با یك لیوان آب شكر و چند نخود لوبیا سر و ته قضیه را هم آورد. نمایندگان كارگر ممكن است استدلال بیاورند كه مسئله فقط تامین كالری بدن نیست بلكه باید مواظب قند خون و چربی بدن و نمك و مشابه آن هم بود و این نمایندگان به پشتوانه استدلال خود لیستی از ارزانترین موادغذائی ممكن را ــ بجای یك لیوان آب شكر و نخود لوبیای سرمایه دارــ در سبد معیشت كارگر بگذارند. سوال ما اما همچنان بر سر جایش باقی است: چرا كالریها و پروتئینهای لازم بدن كارگر باید از طریق ارزانترین مواد غذائی تامین شوند؟ چرا كارگر باید از تازه ترین مواد غذائی ارگانیك و سایر مواد مرغوب و با كیفیت غذائی در سبد زندگی اش محروم شود و به حداقل ها دریك سبد معیشتیرضایت دهد؟ اگر مواد غذائی مرغوب برای مصرف انسانند، چرا باید فرض گرفت كه كارگر انسان نیست؟ باز بقول هادیان :«بین "وسیله معیشت" و "وسیله زندگی" که من گفته ام (و معادل دقیق آلمانی مارکس هم هست) یک دنیا اختلاف هست. [برای درك اختلاف] فقط از خود سوال کنید چرا ما هیچوقت از "معیشت" سرمایه دار حرف نمی زنیم؟ چرا کارگر باید "معیشت" داشته باشد و سرمایه دار "زندگی"؟ وقتی ما کلمه "معیشت"، که منطور از آن چیزی یک کم بیشتر از زندگی بخور نمیر است، را بکار می بریم داریم می گوییم من کارگر و خانواده ام رفتن لب دریا نمی خواهیم، تعطیلات خارج کشور نمی خواهیم، من بچه ام لازم نیست برود دانشگاه ، من و خانواده ام لازم نیست هر کدام مان یک کامپیوتر داشته باشیم، ما به فرهنگ احتیاج ندارم، من و خانواده ام به ... احتیاج نداریم، فقط شکممان سیر شود و سقفی بالای سرمان باشد و لباسی هم به تن داشته باشیم، برایمان کافیست. جالب اینجاست که از لحاظ تئوریک - سیاسی (یا همان اقتصاد سیاسی) هم "معیشت" چیزی بوده که اقتصاددانان مدافع سرمایه داری بکار می برده اند، و هنوز می برند، چون بطور واقعی حق کارگر را فقط همین می دانند که بتواند فردا دوباره بیاید سر کار، و بچه (یعنی کارگر اینده) هم تولید کند.»

بمحض اینكه فصل مجادله برای تعیین دستمزد در ایران آغاز میشود، چپ و راست چرتكه بدست میگیرند تا نشان دهند قیمت "واقعی" حداقل دستمزد چیست. كارفرما و دولت با خساست و تشكلات كارگری واغلبِ تشكلات سیاسی سوسیالیستی با دست و دلبازی مشغول محاسبه معادله یكسانی برای تعیین حداقل دستمزد میشوند. این دعوا بدون برو و برگرد بنفع دولت و كارفرما خاتمه می یابد چرا كه كارگر از همان ابتدا با پرچم سفید حداقل خواهی وارد مذاكره شده است. حداقل دستمزد، ابزار كارفرما و دولت برای تعیین نرخ مزد كارگر است. ابزاری برای حفظ و دفاع از منافع كارگر نیست. با پرچم حداقل دستمزد، كارگر با ابزار كارفرما وارد میز مذاكره با كارفرما میشود! در كانادا، دولتهای استانی بریتیش كلمبیا و انتاریو مبتكر افزایش حداقل دستمزد شده اند تا سرمایه داران را نجات دهند! چطور؟ حداقل معیشت خصوصا هزینه مسكن در این دو استان بقدری با حداقل دستمزد نامتناسب شده است كه مهاجرت كارگران از این دو استان و خصوصا دوشهر ونكور و تورنتو به شهرهای دیگر آغاز شده است. اگر حداقل دستمزد را امروز افزایش ندهند، كه در حال حاضر هیچ تك سرمایه ای انگیزه ای برای افزایش آن ندارد، بازار كار بزودی با كمبود قوه كار مواجه میشود و در آنصورت افزایش قیمت قوه كار قطعا بسیار بالاتر از نرخ افزایشی خواهد شد كه امروز این دو دولت پیشنهاد كرده اند. پس دولت بعنوان ابزاری كه منافع كل طبقه سرمایه دار را در نظر میگیرد با افزایش حداقل دستمزد، دست به اقدام پیشگیرانه ای جهت حفظ منافع سرمایه دار زده است.

تعیین دستمزد در گوشه و كنار دنیا 
در هیچیك از كشورهای اسكاندیناوی (ایسلند، فنلاند، سوئد، نروژ و دانمارك)، آلمان (كه البته اخیرا با دخالت دولت قصد اجرای حداقل دستمزد را دارد)، ایتالیا و سوئیس كه كارگر در آنها بالاترین سطح دستمزد در جهان  را دریافت میكند و در كنار آن دارای بالاترین امكانات رفاهیست، مقوله ای بنام حداقل دستمزد وجود ندارد. در اتریش حداقل دستمزد تنها برای كارگرانی كه متشكل نیستند تعیین میشود. آنچه در این كشورها وجود دارد توافق بر سر دستمزد است. قانونا كسی نمیتواند كارفرما را در این كشورها از پرداخت دستمزد بسیار پائین باز بدارد. اما چرا كارفرما اینكار را نمیكند؟ چون كارگر متشكل است و حق و حقوقی را تثبیت كرده است. از طرف دیگر حداقل دستمزد در قطر (كه اخبار استثمار وحشیانه كارگر  بخاطر نرخ مرگ و میر ١٢٠٠ نفره حوادث كاری درساخت ورزشگاههای المپیك سر زبانها افتاده است)، یمن، سومالی، اتیوپی، اوگاندا، مالدیواس و سودان جنوبی نیز وجود ندارد، كشورهائی كه استثمار و بی حقوقی كارگر سر به فلك میزند چرا كه كارگر از حق تشكل بی بهره است. در مصر تنها كارگران دولتی شامل حداقل دستمزد میشوند. در بنگلادش حداقل دستمزد در هر رشته صنعتی متفاوت است. با وجود برسمیت شناسی حداقل دستمزد، نرخ آن در كشورهای هائیتی ٢٥ سنت در ساعت، در گرجستان ٥ سنت، در گامبیا ١٣ سنت، در قرقیزستان ٨ سنت است، یعنی نرخهای رسما بیگاری. در هند، چین، كانادا و آمریكا نرخ حداقل دستمزد در هر استان یا ایالت متفاوت است.  

نهایتا نرخ فروش قوه كار با معیار حداقل دستمزد توسط خریدار قوه كار تحمیل میشود، نه كارگر. برای كارگر هر گونه پیشروی در عرصه تعیین نرخ دستمزد مستلزم درجاتی از تشكل است. تشكل رمز قدرت كارگر است. فقط كارگر متشكل كه در ظرفیت یك طبقه ظاهر میشود میتواند سطح مزد را "بالا"، در سطح وسائل زندگی، نگه دارد.  كارگر در ایران میتواند مانند كارگر متشكل در اسكاندیناوی مبنای مذاكراتش را نه حداقل معیشت كه یك زندگی شرافتمندانه قرار دهد. چرا كارگر باید مجبور باشد تعداد كالری ها و پروتئین هائ روزانه اش را بشمارد تا میزان هزینه حداقل خوراك كم كیفیت را تعیین كند؟ چرا كارگر باید قیمت اتاقكی به ابعاد یك سلول زندان را بعنوان مسكن انتخاب كند؟ كجای اینها قانون طبیعت است؟ مشكل اصلی كارگر در تعیین نرخ دستمزد، تشكل است، نه اثبات نرخ كالاهای بنجل برای تعیین نرخ حداقل دستمزد.

چهل سال در ایران
با یك نگاه تاریخی به جدال بر سر تعیین دستمزد در ایران، شاید بتوان نقطه یا نقاط ضعف آنرا یافتدر ایران، حداقل دستمزد ماهانه در سال ١٣٥٧، پیش از قیام بهمن و با بروز رسانی نرخ تورم و برابری دلار، 212 دلار آمریكائی بود [١]حداقل دستمزد ماهانه، بلافاصله پس از انقلاب در ابتدای سال ١٣٥٨، بصرف فشار انقلاب بهمن به 409 دلار افزایش پیدا كرد! یعنی تقریبا دو برابر شد. این افزایش بزرگترین جهش دستمزد كارگر در طول تاریخ سرمایه داری در ایران بود و هیچ ربطی به تعیین میزان حداقل معیشت نداشت. اما این دستاورد همزمان با سركوب انقلاب پس گرفته شد طوریكه حداقل دستمزد در سال ١٣٩٦ یعنی سی و هشت سال پس از افزایش تاریخی سال ۵٨، به  246 دلار در اوایل سال و 190 دلار به نرخ اواخر بهمن ماه،  كاهش داده شده است!

وقتی اقلام لازم برای محاسبه دستمزد شامل هزینه مسكن در كلان شهرها، مخارج اتومبیل و یا تردد عمومی، هزینه های آموزشی و نگهداری كودكان، هزینه های تفریحی، الكترونیكی و . . . كه بعضا در سال پنجاه و هفت جزو اقلام زندگی نبودند را جمع بزنیم، سطح زندگی كارگر نسبت به سال ٥٧ كاهش قابل ملاحظه ای داشته است. بیجهت نیست كه نوستالژی "زمان خوب شاه" در میان برخی از كارگران رایج شده است. اما باید یادآوری كرد كه انقلاب ٥٧ سطح دستمزد را دو برابر كرد! این دستاورد بلافاصله انقلاب ۵٧ برای كارگران بود. سركوب انقلاب ٥٧ تنها به كشتارهای دستجمعی دهه ٦٠ خلاصه نمیشود بلكه شامل سركوب اعتراضات، بازداشت و اعدام رهبران كارگری و از هم پاشیدن و ممنوعیت تشكلات كارگری هم شد. مابازا سركوب قرون وسطائی دهه ٦٠ كاهش شدید دستمزد كارگر بود. حقوق كارگر را از سال ٦٠ تا ٦٨، یعنی درست بموازات سركوبهای سیاسی دهه شصت، منجمد كردند در حالی كه نرخ تورم در آن فاصلۀ زمانی بطور متوسط سالانه بالای بیست درصد بود. بعبارت دیگر با منجمد كردن حقوق كارگر، نه تنها افزایش دستمزد سال ٥٨ را پس گرفتند كه سطح دستمزد را به كمتر از آنچه در دوران "طاغوت" بود كاهش دادند! (قابل ذكر است كه تورم یكی از اشكال متداول كاهش نرخ دستمزد است. عكس این قضیه صادق نیست، یعنی افزایش دستمزد باعث تورم نمیشود بلكه نرخ سود را كاهش میدهد. سرمایه دار به كمك دولت با ایجاد تورم ــ كه از كانال افازیش حجم پول ممكن است ــ نرخ دستمزد را كاهش میدهد. دولتها به دلایل متنوعی با افزایش حجم پول باعث ایجاد تورم میشوند كه در هر صورت باعث كاهش نرخ دستمزد میشود.)

 وقتی افزایش تعداد قوه كار بطور عام و افزایش تعداد قوه كار متخصص به طور خاص را به كل جمعیت كشور و تاثیر آنرا در كاهش دستمزد در نظر بگیریم، سطح معیشت كارگران به عینه كمتر از نیمی از آنچیزی است كه كارگر پیش از انقلاب ۵٧، یعنی پیش از حاكمیت جمهوری اسلامی از آن بهره مند بود. علاوه بر سركوب مستقیم و آشكار كارگران، علاوه بر سیاست پولی و ایجاد تورم برای پائین نگه داشتن نرخ دستمزد تا سطح تحت الفظی بردگی، علاوه بر عدم برسمیت شناسی حق تشكل و اعتصاب برای كارگر، عامل دیگر پایین نگه داشتن دستمزد كارگر در ایران پدیده بیكاری بوده است. اگر بیكاری را از دید بازار بعنوان افزایش عرضه قوه كار در نظر بگیریم، این پدیده باعث چند نرخی شدن قوه كار شده است. بیكاران در ابعاد وسیعی به نرخ نازلتری از حداقل دستمزد به حتی طرحهای بیگاری مانند "كارورزی" رضایت میدهند كه این بنوبه خود نرخ عمومی حداقل دستمزد تمام شاغلین را پائین میاورد. به همین دلیل كارگر حتی به عقب افتادن پرداخت دستمزدش تن میدهد.

جمعبندی
عواملی كه به ترتیب اجرای نقش در پائین نگه داشتن نرخ دستمزد در ایران دخالت دارند عبارتند از سركوب سیستماتیك كارگران توسط جمهوری اسلامی از جمله عدم برسمیت شناسی حق تشكل و اعتصاب، محدودیت توان سازماندهی مزدبگیران، نرخ تورم، نرخ بیكاری، و بالاخره ضعف گرایش ماكزیمالیستی در تعیین دستمزد. علیرغم بی حقوقی كارگر در سازماندهی و اعتصاب قانونی، كارگران در ایران تشكلات صنفی مختلفی را سازماندهی و هر سال حول تعیین حداقل دستمزد اعتصاب میكنند. اگر چه دامنه نفوذ و كارائی تشكلات كارگری محدود است اما نهایتا نفوذ فكری و عملی همین تشكلات محدود بر كل جنبش كارگری میتواند باعث افزایش توقع كارگر در تعیین نرخ دستمزدش شود. همچنین، بازبودن درب تشكلات موجود كارگری بروی كارگران بیكار یك عامل تعیین كننده در مجادله بر سر نرخ دستمزد است. كارگر در مجادله با كارفرما لازم است متحد باشد و ثانیا از حداقل خواهی عبور كند. برای تثبیت نرخ زندگی شرافتمندانه، كارگر لازم است با حداكثر توقعات خود بر سر میز مذاكره نرخ دستمزد، نه حداقل دستمزد، ظاهر شود.
***

زیر نویس
========                                                        
[١] محاسبات

١) حداقل دستمزد سال ٥٧ به ریال: ٦٣٠٠
نرخ دلار در سال ٥٧ به ریال: ١٠٠
پس از محاسبه تورم دلار، ٦٣ دلار در سال ١٩٧٨ برابر با ٢١٢ دلار در سال ٢٠١٧ است
٢) حداقل دستمزد سال ٥٨ به ریال: ١٧٠١٠
نرخ دلار در سال ٥٨ به ریال: ١٤٠
پس از محاسبه تورم دلار، ١٢١ دلار و چهل سنت در سال ١٩٧٨ برابر با ٤٠٨ دلار و نود و هشت سنت در سال ٢٠١٧ است
٣) حداقل دستمزد در سال ١٣٩٦ به تومان: ٩٢٩٩٣١
نرخ دلار در اول ژوئیه ٢٠١٧ در بازار آزاد تهران به تومان: ٣٧٨٠
حداقل دستمزد به دلاردر ژوئیه: ٢٤٦
حداقل دستمزد به دلار در بهمن ماه: ١٩٠

منابع
===
محاسبه دلار بر حسب تورمhttp://www.in2013dollars.com/1979-dollars-in-2017
قیمت دلار در بازار آزاد ایران در ٣٩ سال گذشته
http://www.modiriatefarda.ir/index.php
لیست حداقل دستمزد در دهه های گذشته
http://www.khabaronline.ir/de…/275142/Economy/macroeconomicsحداقل دستمزد سال ١٣٩٦http://www.mehrnews.com/…/%D8%A8%D8%AE%D8%B4%D9%86%D8%A7%D9
نرخ تورم در ایران در دهه های گذشته

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

کشمکش آمریکا - ایران و ما

انقلاب زمستانی مبارک، زندگی ادامه دارد

درباره خط سیاسی خسرو گلسرخی