تشکل شورائی، اداره شورائی، کنترل کارگری یا مدیریت بورژوائی؟

 اینطور بنظر میاید که مبارزات کارگران هفت تپه تدقیق و کاربست مفاهیمی که عنوان این نوشته است را


الزامی کرده باشد. این یادداشت کوتاه عمدتا تلاشی برای طرح صورت مسئله در متن مبارزات کارگران هفت تپه است. 

 

عروج و نزول شعار اداره شورائی

آنچه هفت تپه را هفت تپه کرد پرچم سیاسی اداره شورائی بود که متعاقب اعتراضات دیماه ٩٦ بلند شد اما بقول منتقدی:« شعار اداره شورایی هفت تپه بعداً به نظارت شورایی تغییر پیدا کرد، و نظارت شورایی هم متعاقبا به عضویت نمایندگان کارگران در هیئت مدیره تعبیر شد، حالا در ادامه دگردیسی خود تفسیر باز هم جدیدتری پیدا کرده است.» اسماعیل بخشی در مصاحبه اخیرش تفسیر جدیدی از اداره شورائی بدست داده است:«پیش از خصوصی‌سازی تا زمانی که مدیریت تمام بخش‌های هفت‌تپه به دست پرسنل هفت‌تپه بود، شرکت خیلی خوب اداره می‌شد. وقتی می‌گوییم پرسنل هفت‌تپه منظورمان از بالاترین رده‌های مدیریت تا آبیار است. تا زمانی که تصمیم گیران، هدفگذاران این شرکت از خود پرسنل بوده و در آن رشد کرده‌اند که به تخصص و سطوح بالا رسیده‌اند، ما مشکلی نخواهیم داشت.» منتقد اما نتیجه میگیرد:«این تفسیر جدید را ... در واقع میشود در شعار "ما میخواهیم کارها بدست افراد کاردان سپرده شود" خلاصه کرد! شرط اساسی رسیدن به این هدف، و از این طریق رسیدن به همه اهداف دیگر کارگران هفته تپه - و به این اعتبار کل کارگران و زحمتکشان "جامعه" - هم خلع ید از بخش خصوصی بوده، که انجام گرفته است.» پس اداره شورائی که عبارت دیگری برای حکومت کارگری بود به مدیریت حرفه ای بورژوائی مجتمع تقلیل یافته است.

 

با نگاهی به گذشته، خلع ید از اسد بیگی نتیجه صرف اعتصابات هفت تپه نبود بلکه اعتصابات هفت تپه روی دوش جنبش کارگری قد کشید و خلع ید از او را ممکن کرد. جنبش کارگری و جامعه بطور کلی، هفت تپه را از زمین بلند کرد برای اینکه هفت تپه پرچم اداره شورائی را بعنوان آلترناتیو کارگری در مقابل جمهوری اسلامی در دستش نگه داشته بود. اگر هفت تپه آن پرچم را پایین بیاورد، اعتراضات و اعتصابات هفت تپه نیز نماینده خواست جامعه نخواهند بود بلکه مانند هر اعتراض صنفی دیگری بعنوان اعتراضاتی برای کسب مطالبات صنفی ارزیابی شده، همبستگی این و آن فعال و تشکل کارگری را بدنبال خواهد داشت.

 

آنچه فعالین هفت تپه در تعیین کننده ترین ایام پنج سال گذشته برایش مبارزه کرده و هزینه دادند بلند کردن پرچم سیاسی اداره شورائی -- دقیقا بمعنای آلترناتیو کارگری در مقابل حاکمیت سرمایه داری – بود. جمهوری اسلامی فعالین هفت تپه را در عکس العمل به اداره شورائی به سیاهچالهایش انداخت، شکنجه کرد و آنانرا در نمایش نخ نمای تلویزیونی برای اعتراف به "عضویت در حزب کمونیست کارگری" جلوی دوربین برد. ضمن اینکه جمهوری اسلامی همیشه برای تمام فعالین کارگری پاپوش میدوزد و پرونده امنیتی میسازد -- که از جمله شامل حال کارگران و وکیل هپکو نیز شد – چنین رفتاری را با فعالین کارگری هپکو بعنوان مثال نداشت. پس اگر از بلندی ای که اداره شورائی را پرچم اصلی هفت تپه و این پرچم را سیاسی میبیند به هفت تپه نگاه کنیم، اولا هفت تپه برای خواست اداره شورائی هزینه داد، نه برای خلع ید. علاوه بر آن فعالین کارگری برای مطالبات اقتصادی - رفاهی ای هزینه دادند که سایر کارگران نیز در سراسر ایران در ٤٢ سال گذشته هزینه داده بودند.

 

ثانیا، نقشه عمل آینده هفت تپه کاملا تابعی از این انتخاب است که آیا کارگران در ادامه مبارزاتشان پرچم سیاسی اداره شورائی را برافراشته نگه میدارند یا مبارزاتشان را صرفا در چهار چوب صنفی نگاه میدارند و در این میان مسئله عاجلشان را مدیریت هفت تپه قلمداد میکنند. اگر مبنا مطالبات صنفی از طریق دخالت در مدیریت بورژوائی هفت تپه باشد -- که نقل قول بالا از اسماعیل بخشی چنین احتمالی را وعده میدهد -- هفت تپه جایگاه جاری خود را در جنبش کارگری از دست خواهد داد. پس باید پرسید گزینه ها برای حفظ موقعیت جاری هفت تپه در جنبش کارگری و همزمان کسب مطالبات اقتصادی کدامند؟

 

گزینه ها

کنترل کارگری: اگر هفت تپه پرچم سیاسی اداره شورائی را برافراشته نگه دارد، آنگاه اهداف و در نتیجه نقشه عملش متفاوت خواهند شد. از آنجا که درک جهانشمولی از اداره شورائی وجود ندارد، شاید بهتر باشد هر چه بیشتر این مفهوم را کنکرت و در متن شرایط جاری ایران شفاف کرد. برخی اداره شورائی را به کنترل کارگری ترجمه میکنند. اما اینکار فقط تعبیر و تفسیر اداره شورائی را به تعبیر و تفسیر کنترل کارگری موکول میکند. کنترل کارگری هم میتواند بمعنای بدست گرفتن قدرت سیاسی توسط کارگران در فردای یک انقلاب سوسیالیستی باشد و هم بمعنای مدیریت کارگران در مجتمع های تولیدی ای که تحت سیادت سیاسی بورژوازی و مالکیت خصوصی بر ابزار تولید قرار دارند. از آنجا که هنوز در ایران انقلابی سوسیالیستی بوقوع نپیوسته است، پس بهتر است کنترل کارگری را چیزی شبیه آرژانتین ٢٠٠١، یعنی مدیریت اقتصادی مجتمع تولیدی توسط کارگران و زیر سلطه روابط سرمایه داری تصور کنیم. این نوع مدیریت کارگران نه تنها هیچ گرهی از مشکلات کارگران باز نمیکند که آنها را وادار میکند درست مانند مورد کنترل کارگری در آرژانتین داوطلبانه بیشتر کار کنند، کمتر بخورند و کمتر زندگی کنند تا چرخهای تولید کارخانه بچرخش درآید. حتی اگر کارگران آلترناتیو کنترل کارگری را انتخاب کنند این گزینه با دست اندازهای بسیاری از سوی جمهوری اسلامی روبرو میشود، که اولین نمونه آن قطع اخیر آب کشاورزی و به اینترتیب قطع خط تولید است. در هر صورت این گزینه یکی از آلترناتیوهای کمتر محتمل برای هفت تپه است زیرا کنترل اهرمهای تعیین کننده تولید از دست کارگر خارج است.

 

گزینه دیگر هفت تپه تفکیک شعار اداره شورائی از تشکل شورائی است. شعار اداره شورائی هنگامی میتواند موقعیت هفت تپه را بعنوان الگوی جنبش کارگری حفظ کند که مضمون سیاسی آن شعار دست نخورده باقی بماند. اسماعیل بخشی در همان مصاحبه بدرست به این نکته اشاره کرده است که یکی از کاندیدهای مضحکه ریاست جمهوری شعار کار، نان، آزادی را – تازه منهای مهمترین بخش آن یعنی اداره شورائی -- به شعار کمپینش برای کسب قدرت سیاسی تبدیل کرده است. پس اداره شورائی نباید به مدیریت بورژوائی اقتصاد هفت تپه توسط کارگران و گیریم "کاردانان" تنزل پیدا کند. اداره شورائی همانطور که اسماعیل سه سال پیش مطرح کرد شعاری برای اداره جامعه است. آنچه او نگفته بود این است که جامعه ای که شورا را برای اداره امور اقتصادیش برمیگزیند پروسه خلع ید از سرمایه داری را آغاز کرده یا بسرانجام رسانده است. پس برای بکرسی نشاندن شعار اداره شورائی در سطح اقتصادی  ابتدا لازم است قدرت سیاسی را تصرف کرد و از مالکیت خصوصی بر ابزار تولید خلع ید کرد. این پروسه ماهیتا متفاوت از خلع ید از مالک شخصی یک کارخانه و مدیریت اقتصادی یک مجتمع خاص تولیدی است. بنظر من هفت تپه لازم است از صرافت مدیریت اقتصادی کارخانه، تحت شرایط جاری، بیفتد.

 

تشکل شورائی موجود هفت تپه اما میتواند بعنوان ظرف تشکیلات مستقل کارگران همچنان به کار خود ادامه دهد و پلاتفرم شورای هفت تپه زندگی مرفه برای کارگران -- صرفنظر از اینکه چه کسی در چارچوب سرمایه داری مالک مجتمع است -- باشد. کاربرد شورا برای هفت تپه و راستش هر مجتمع دیگری در ایران امروز مدیریت اقتصادی کارخانه نیست، مادام که مالکیت خصوصی (و نه مالکیت شخصی) حاکم است نباید مشغله هائی از قبیل تامین آب کشاورزی و سوخت ماشین آلات، ابزار و ماشین آلات و غیره ... را به مشغلات جاری کارگر افزود. شورای مستقل کارگران البته در یک بزنگاه تاریخی، در یک دوره انتقالی و انقلابی باید مدیریت مجتمع تولیدی را بدست بگیرد. برای آنروز، که ممکن است هر آن باشد، باید آماده بود. مطمئن نیستم که آنروز امروز باشد، شاید در مورد مقطع آن اشتباه میکنم. خوشحال میشوم بحث متقابل را بشنوم. به باور من، علاوه بر در اهتزار نگه داشتن اداره شورائی بعنوان آلترناتیو سیاسی برای اداره جامعه، آنچه تشکل شورائی امروز میتواند برای کارگران به سرانجام برساند ایجاد یا ادامه کاری ظرف مستقل تشکیلاتی کارگران و نمایندگی منافع آنان در ارتقا سطح زندگی و امور رفاهی و ایمنی و مدنی است.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

کشمکش آمریکا - ایران و ما

انقلاب زمستانی مبارک، زندگی ادامه دارد

درباره خط سیاسی خسرو گلسرخی