در نقد بحث سلبی و اثباتی

 بحث "سلبی و اثباتی" كه منصور حكمت بصورت شفاهی در حاشیه كنگره سوم حزب كمونیست كارگری در پائیز ٢٠٠٠ مطرح كرد، بحث دقیقی نبود. درست به همین دلیل بحث او مانند مجموعه بحثهای لنین كه به ساختمان سوسیالیسم در یك كشور مربوط میشد، تفسیر بردار است. گوینده، چه مخالف و چه موافق طرح شعار سوسیالیستی باشد، میتواند در دفاع از موضع خود نقل قول مستقیمی از "سلبی و اثباتی" حكمت بیاورد و حق بجانب شود. در فردای مرگ لنین بحث "سوسیالیسم در یك كشور" مهملی برای جدال درون حزبی بنفع استالین شد. بحث سلبی ـ اثباتی به چه موضعی كمك میكند؟ قبل از پاسخ به این سوال باید پرسید مشكل اصلی بحث چیست؟


آنچه حكمت با لفظ سلب مطرح كرده است معمولا در متون ماركسیستی با لغت نفی شناخته میشود. نفی یا سلب یا انكار در مقابل اثبات معنا پیدا میكند. نفی در قلمروهای مختلف كاربردهای متفاوتی دارد. نفی، نقد موضوع جاری است، حال موضوع هر چه باشد. میتوان كاپیتال ماركس را یك اثر سلبی خطاب كرد. سوال اینست كه آیا ماركس كاپیتال را منحصرا برای نفی سرمایه داری نوشت؟ آنچه ماركس در كاپیتال و حكمت در اینجا با نفی توضیح میدهند، نفی دیالكتیكی است. در نفی دیالكتیكی، نفی پدیدۀ نفی شده اثبات پدیده دیگری است. بحث حكمت در پیوستگی دو وجه سلب (نفی) و اثبات شفاف نشده است.
 حكمت میگوید:
« "برابرى مطلق زن و مرد، بدون هيچ ارفاقى"، اين سلبى است!»
 اگر ما نفی و اثبات را دو جز قابل تفكیك فرض كنیم، میتوان تا ابد بر سر سلبی یا اثباتی بودن عبارت بالا جدل كرد و به نتیجه نرسید. از یك سو "برابری مطلق زن و مرد" عبارتی اثباتی است چرا كه بیان یك خواست برای برقراری یك رابطۀ خاص، برابری مطلق، بین دو جنس زن و مرد است. از سوی دیگر، "برابری مطلق زن و مرد" را میتوان سلبی در نظر گرفت چرا كه این عبارت تلویحا هر نوع برابری دیگری بجز برابری مطلق زن و مرد را نفی میكند. برابری مطلق زن و مرد، در عالم واقع هم سلبی و هم اثباتی است.

جدل شفاهی حكمت با حمید تقوائی، كه در آن بحث سلبی و اثباتی بعنوان یك متد مطرح شد،  چارچوب محدودی داشت. در آن چارچوب محدود نقد حكمت به خصلت آگاهگرانه شعار "جمهوری سوسیالیستی" كه تقوائی آنرا در یادداشتی فرموله كرده بود، نقد بجایی است، ماركسیستی است و تاكیدی بر اولویت پراتیك بر آگاهی است. انقلاب از سر آگاهگری براه نمیافتد و نیرو جمع نمیكند، این درست. اما نمیتوان از این چارچوب محدود  یك تئوری عام استنتاج كرد، اعلام كرد كه دو خصیصۀ سلبی و اثباتی مستقل از یكدیگر عمل میكنند و به این نتیجه رسید كه انقلاب صرفا سلبی است. تنها الگوئی كه حكمت برای اثباتِ این نظریه آورده است نفی شاه در انقلاب ۵٧ است. اما این الگو نیز محدود است. انقلاب ۵٧ با روی كار آمدن خمینی خاتمه نیافت. انقلاب ۵٧ تا خرداد ٦٠ ادامه داشت یا حداقل میتوان فاصله بین بهمن ۵٧ تا خرداد ٦٠ را هنوز دوره انقلابی نامید. بین بهمن ۵٧ تا خرداد ٦٠ دقیقا چه چیزی باید نفی میشد؟ شاه رفته بود. جمهوری اسلامی هنوز تثبیت نشده بوِد، حجاب اجباری نشده بود، آزادی بیان و تشكلات وجود داشت، شوراهای كارگری وجود داشتند و ... خود ما میگفتیم ضعف این دوره وجود حزب كمونیستی طبقه كارگر بود. خب اگر این حزب در فردای بهمن ۵٧ وجود داشت، قرار بود پرچمدار چه باشد؟ آیا برای نفی حكومت تثبیت نشده جمهوری اسلامی، آن حزب راه دیگری بجز بلند كردن پرچم سوسیالیسم داشت؟ حزب مفروض باید پرچمدار نفی سرمایه داری از طریق پرچم سوسیالیسم میشد. گرایش سوسیالیستی انقلاب ۵٧، بدون حضور چنین حزبی، در عمل دقیقا چنین كاری كرد. خمینی در جواب به این جنبش سوسیالیستیِ ضد سرمایه داری بود كه گفت زیربنای الاغ اقتصاد   است [١]. اتحاد مبارزان كمونیست و نقد پوپولیسم در آندوره، با شفافیت بخشیدن به سوسیالیسم ماركسی دقیقا در چنین متنِ اثباتی ای بود كه سرها را در قطب چپ جامعه بطرف خود برگردانده، آهنربای قطب پیگیر انقلاب، قطب سوسیالیستیِ شدند. سوسیالیسم هم سلب بود و هم اثبات. با بلند كردن پرچم سوسیالسیم ما هم اعلام میكردیم چه چیزی را نمیخواهیم، از جمله حكومت اسلامی، و هم اعلام میكردیم چه چیزی را میخواهیم. مثال دیگر، دوره انقلابی فوریه تا اكتبر ١٩١٧ است. شعار صلح كه پرچم پیروزی بلشویكها بود، آیا سلبی بود یا اثباتی؟ معلوم است كه هر دو بود.

علاوه براین، حكمت از طرفی میگوید:
 «نهِ خمينى را کردند توى بوق و روى آنتنهاى جهان فرستادند و خمينى شد سَمبل نه به رژيم سلطنت، مهم نبود اثباتا چه ميگويد» از طرف دیگر میگوید«ميگفتند امام پيانو ميزند، همسرش اوپرا ميخواند و ابوالحسن بنى‌صدر خودش به تنهائى يک مدل جديد "فايتر‌پلين" اختراع کرده است. ميگفتند همه فلاسفه جهان را شکست داده است اينقدر اينها پيشرو هستند! ديديمشان ديگر... مردم قبول کردند، باورشان کردند، مردم قبول کردند که اينها مرتجع نيستند.»
 پس برای حمایت مردم از خمینی صرف "نه" او كافی نبود، باید به مردم به اثبات  میرسید كه خمینی مدرن است، ارتجاعی نیست.

همچنین، حكمت میگوید: 
« من خودم در تظاهرات تاسوعا که حميد به آن اشاره داشت، با يک خانم استاد دانشگاه که شعار ميداد زنده باد جمهورى اسلامى، بحثم شد و به او گفتم آخر اينها اگر بيايند فردا حجاب سرت ميکنند، گفت الان شاه بايد برود.»
 جالب اینكه در همان دو روز تاسوعا و عاشورای ۵٧ پرچم اثباتی جمهوری اسلامی، "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی" بلند و تثبیت شد! هیچ تناسبی بین این دو، نظر یك آكادمیك مونث  در مقابل میلیونها نفر كه شعار اثباتی جمهوری اسلامی را سر دادند، وجود ندارد.

این چكیدۀ نقد من به بحث سلبی و اثباتی است. با شناختی كه ما از حكمت داریم میتوان تصور كرد كه اگر او فرصت داشت، بحث بالا را دقیق و كتبی میكرد. شاید هم نمیكرد. نمیدانم. اما اینرا میدانم كه این بحث امروز تبدیل به بهانه ای برای توجیه خط پوپولیستیِ سوسیالیسم گریز در میان مدعیان كمونیسم كارگری شده است.
***

زیر نویس:

[١] خمینی در ١٧ شهریور ١٣۵٨ در قم گفت: « اینهایی که زیربنای همه چیز را اقتصاد میدانند، اینها انسان را حیوان میدانند. حیوان هم همه چیزش فدای اقتصادش است. زیر بنای همه چیزش، الاغ هم زیر بنای همه چیزش اقتصادش است». در ١۵ مهر ۵٩ بنی صدر جمله خمینی را تحریف كرد. او گفت  خمینی گفته است "اقتصاد مال خر است" تا باینترتیب خمینی را احمق نشان دهد و همزمان مخاطب سوسیالیستی حرفهای خمینی را حذف كند. چپ نادان هم بجای اینكه جایگاه اباطیل خمینی را نشان دهد، تحریف بنی صدر را تكرار میكند.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

کشمکش آمریکا - ایران و ما

انقلاب زمستانی مبارک، زندگی ادامه دارد

درباره خط سیاسی خسرو گلسرخی