درباره کمپین "نه به جمهوری اسلامی"

 

بحث زیر سه وجه متمایز ولی بهم تنیده از یک موضوع واحد است. وجه اول نقد کمپین بورژوائی "نه به جمهوری اسلامی" است. وجه دوم نقد دو بحث از منصور حکمت است که استنتاج عملی از آن بحثها جایگزین کردن هویت سرنگونی طلبی ("نه به جمهوری اسلامی") بجای هویت کمونیستی کارگری در دوره انقلابی است. سوم، که در اصل نتیجه گیری بحث محسوب میشود به لزوم بیان شفاف بدیل سوسیالیستی از جانب گرایش سوسیالیستی کارگری در دوره انقلابی اختصاص دارد.

1. در نقد کمپین "نه به جمهوری اسلامی"

کمپین "نه به جمهوری اسلامی" تحرکی ماهیتا جدید نیست. در حداقل 12 سال گذشته، از اعتراضات توده ای سال 1388 تا کنون، همیشه مجموعه مشخصی از اپوزیسیون بورژوائی تلاش کرده است ائتلافی جهت آلترناتیو سازی ازبالای سر مردم را سازماندهی کند. این ائتلاف ترکیب ثابتی داشته است: 1) ناسیونالیستهای پرو غرب که بنوبه خود چتری است که شامل مشروطه خواهان و جمهوری خواهان دست راستی میشود.از سوی دیگر جمهوریخواهان چپ یعنی سکولار- رفرمیست پرو غرب نیز زیر این پرچم فعالیت میکنند. ناسیونالیسم پرو غرب هر طیف مابین سلطنت طلب و سکولار رفرمیست از جمله طیف دوم خردادی که صندلی عوض کرده است، از حمایت از جمهوری اسلامی دست شسته مستقیما به آغوش ناسیونالیستهای غرب پناه برده است، را نیز شامل میشود 2) بخشی از توده ایست – اکثریتی ها 3) ناسیونالیستهای قومی که عمدتا متشکل از بخشی از ناسیونالیستهای کرد است یا بعبارتی اپوزیسیون بورژوائی کردستان.

 

این مجموعه که اپوزیسیون متشکل و منفرد بورژوائی جمهوری اسلامی را تشکیل میدهد بطور مداوم تلاش میکند تا آلترناتیو واحد خود را به زبانهای مختلف سیاسی و تحت بسته بندیهای مختلف به "بازار" سیاست ایران به نرخ بالائی بفروشد. این اقدامات جدید نیست، کمپین "نه به جمهوری اسلامی" آخرین آنها نخواهد بود بلکه ما تا تعیین تکلیف قطعی با مسئله قدرت سیاسی در ایران با کمپینهای مشابهی روبرو خواهیم شد. 

 

این مجموعه خاص از اپوزیسیون بورژوائی جمهوری اسلامی که تا دیروز چشم امیدش را به ترامپ دوخته بود، امروز پس از شکست ترامپ و کور شدن افق برسمیت شناخته شدنش از طرف دم و دستگاه آمریکا بعنوان یک آلترناتیو ممکن برای جمهوری اسلامی، با طرحی جدید و در انطباق با شرایط جدید اعلام وجود کرده است تا خود را پس از آن شکست بازسازی کند و به لشگر شکست خورده اش روحیه دهد. برای اینکار به یک سر و صدای بزرگ رسانه ای در انطباق با شرایط جدید احتیاج دارد. اپوزیسیون مصحلت اندیش یا همان پراگماتیست بورژوائی اگر نتوانست با کمک بمبهای هسته ای ترامپ به کاخ نیاوران کوچ کند، امیدوار است با حقوق بشر بایدن به همان کاخ برسد. این اپوزیسیون افسرده که تاکنون چشم امیدش به بمب افکنهای بی 52 ترامپ بود، امروز قصد دارد خود را نماینده حقوق بشر جا بزند!

 

اپوزیسیون بازار آزادی جمهوری اسلامی بسته به موقعیت "بازار" یعنی بسته به اینکه فضای اعتراضی جامعه متاثر از چه گرایشاتی باشد، ممکن است فراخوانی با ابتکار جناح راست یا چپ بزند، آلترناتیو خود را با زبان راست یا چپش بیان کند. بعنوان مثال، این اپوزیسیون در اعتراضات سال 1388 کاملا "سبز" شد، در آن اعتراضات جناحی که مبتکر فراخوان به ائتلاف این جمع شد، دوم خردادی بود. در ائتلافهای اخیر ما هم شاهد شورای گذار و فرشگرد سلطنت طبان و جناح راست این اپوزیسیون بودیم، آنجا که رضا پهلوی سوسیالیستها را "وز وز" کنان خطاب کرد اما هنگامیکه فضای اعتراضی تحت الشعاع اعتراضات هفت تپه، که بنوبه خود امتداد اعتراضات دیماه 96 بود، با شعار اداره شورائی داغ شد، او اعلام کرد پدرش سوسیالیست بود! در بیانیه 14 نفره "دوم خردادیها" مبتکر ائتلاف شدند و امروز در کمپین "نه به جمهوری اسلامی" جناح چپ جمهوریخواه و سکولار مبتکر بیانه ائتلاف شده است چرا که اعتراضات سوسیالیستی کارگری بر فضای اعتراضات جامعه علیه جمهوری اسلامی مستولی شده است.

 

نگاهی به متن بیانه

متن کامل بیانیه "نه به جمهوری اسلامی به این قرار است:

 

«طنین فریاد "نه به جمهوری اسلامی" را رساتر کنیم!

 

هم‌میهن!

 

فریاد "نه به جمهوری اسلامی" در جای‌جای ایران طنین‌افکن شده است.

 

این صدای مردمی است که عزم جزم کرده‌اند تا بساط جمهوری اسلامی، این مانع اصلی دستیابی به آزادی، رفاه، دموکراسی، پیشرفت و حقوق بشر را برچینند. گسترش کارزار "نه به جمهوری اسلامی" در پیوند با دیگر حرکت‌های سیاسی و مدنی، نویدبخش همسویی و همگرایی بیشتر مبارزات آزادیخواهانه و عدالت‌جویانه مردم ایران برای رهایی از حکومتی ضدبشری است.

 

هموطنان میهن‌دوستی که قلب و ذهن‌تان سرشار از آرزوی آزادی و آبادی ایران است:

 

بیاییم خواست "نه به جمهوری اسلامی" را محور همبستگی ملی قرار دهیم تا با برپایی جنبشی بزرگ و فراگیر، خاک ایران‌زمین را برای همیشه از فقر و نکبت این رژیم سیاه و فاسد، پاک کنیم.»

 

این متن بدقت تنظیم شده است تا در نهایت عوامفریبی اهداف خود را تا حد ممکن بپوشاند. جمهوری اسلامی را مانع "آزادی، رفاه و دمکراسی" میداند بدون اینکه خود را به "آزادی، رفاه و دمکراسی" متعهد کند! از مبارزات آزادیخواهانه و عدالت جویانه مردم ایران" میگوید بدون اینکه خواست عدالت خواهی -- حتی در این سطح کلی و نامتعین اش -- را مطرح کند. خواهان پاکسازی *خاک ایران زمین" از "فقر و نکبت این رژیم" است بدون اینکه خواهان پاک شدن فقر و نکبت در زندگی مردم باشد.

 

این متن تنها خود را متعهد به ناسیونالیسم میداند: "همبستگی ملی"، تعهد به "میهن" در پاکسازی "خاک ایران" از جمهوری اسلامی. ادبیات "رفرمیستی" بسرعت به ادبیات شبه فاشیستی "خاک ایران" تغییر پیدا میکند. بعبارت دیگر این متن تمام تلاشش را کرده است که با کاربرد زبان رفرمیستی دست به عوامفریبی بزند، توهم خواست "رفاه" را برای مزدبگیران ایجاد کند در حالیکه تنها تعهدش رفاه سرمایه دار در پوشش منافع ملی است.

 

علیرغم تلاش مبلغین این بیانیه برای برجسته کردن شعار "نه به جمهوری اسلامی" بعنوان محور "همبستگی ملی"، این ائتلاف نه تنها شعار سلبی که بدیل خود را چه آشکار و چه پنهان در همین بیانیه اعلام کرده است.

 

دو وجه دیگر بحث را در یادداشت بعدی باز میکنم.

***

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

کشمکش آمریکا - ایران و ما

انقلاب زمستانی مبارک، زندگی ادامه دارد

درباره خط سیاسی خسرو گلسرخی