خواست افزایش دستمزد منهای خطر سوسیالیسم = كاهش دستمزد

 نرخ متوسط كاهش سالانه حداقل دستمزد واقعی در بیش از چهار دهه حاكمیت جمهوری اسلامی چهار درصد بوده است! توجه كنید در ٤١ سال گذشته هر سال نرخ حداقل دستمزد واقعی كارگر چهار درصد نسبت به سال گذشته اش كاهش یافته است. جمهوری اسلامی به این هم قانع نبود، همین نرخ سقوط كرده حداقل دستمزد شامل بسیاری از كارگران كارگاههای كوچك نمیشود، شامل كارگران افغانستانی نمیشود، شامل كودكان كار نمیشود، شامل كار خانگی زنان نمیشود. پرداخت همین دستمزد ناچیز، همین نرخ فلاكت و بدبختی، به كارگران شركتهای بزرگ صنعتی نیز بارها و بارها با تعویقهای چند ماهه و شاید چند ساله مواجه شده است. هنگامیكه پس از اعتراضات و خشونتهای پلیسی بالاخره بخشی از آنرا پرداخت میكنند، ارزش ریال بعلت تورمهای سی چهل پنجاه درصدی بحدی كاهش پیدا كرده است كه ارزش واقعی دستمزد نصف نرخ سقوط داده شده حداقل دستمزد از آب در می آید! بعبارت دیگر، جمهوری فلاكت اسلامی، از این صریحتر نمیتواند بگوید كه خواستش بیگاری مطلق كارگر است و بس. هر روز و هر دقیقه توطئه و دستاویز جدیدی برای اعلام این موضع می یابد. یكدهه جنگ، یكدهه بازسازی خرابی های جنگ، یك دهه تورم، یكدهه مقاومت اقتصادی، و امسال قرعه بنام "مزد توافقی" افتاده است. تمام این بهانه های چندش آور اشكال مختلفِ ماهیتِ یكسانِ بردگی خواهی جمهوری اسلامی است. ما با حكومتی طرف نیستیم كه خواهان پرداخت مزد بخور و نمیر باشد. خیر، رك و راست میگوید كار كن و نخور! چگونه میتوان با این وحوش بر سر افزایش دستمزد كه هیچ، بر سر ترمیم مزد وارد گفتگو شد؟ جواب: نمیتوان! ٤٢ سال تجربه پشتوانه چنین نتیجه گیری ایست.

 

هیچ كارفرمائی، هیچ دولت سرمایه داری هیچگاه با زبان خوش و به میل خود خواهان افزایش دستمزد نبوده است. اما به یمن انقلاب اكتبر و به یمن خطر سوسیالیسم این قاعده عمومی در بسیاری از كشورها به نفع كارگران تغییر كرد. اگر چه این توازن نیز اكنون در اكثر كشورهای دنیا بدلیل ضعف جنبش سوسیالیستی كارگری، بضرر مزدبگیر تغییراتی كرده است، اما هنوزهم تفاوت فاحشی بین حاكمین كشورهائی كه خطر سوسیالیسم را پیشتر حس كرده بودند با وحوش حاكم در ایران وجود دارد. در ایران حتی خواست ترمیم دستمزد، حتی خواست پرداخت بموقع دستمزد، حتی خواست پرداخت حداقل دستمزد چند برابر زیر خط فقر، بدون جنگ و گریز با چماقدران عربده كش ممكن نیست. در ایران شاید بیش از اغلب كشورهای دنیا، حتی خواست افزایش اسمی دستمزد مستلزم حضور خطر سوسیالیسم است﮳ کارگر چاره ای ندارد مگر اینكه با پرچم اداره شورائی، خطر سوسیالیسم را بالای سر جمهوری اسلامی نگه دارد، اعلام کند آماده خیز برداشتن برای کسب قدرت سیاسی است. بدون این خطر كارگر بازنده است. این اعلام نظر و موضع نیست. این نتیجه كارنامه ٤٢ ساله حاكمیت جمهوری اسلامی و لاشخوران حاشیه آن است.

 

كارگران میتوانند، بنظر من چاره ای ندارد، كه خواست عمومی افزایش دستمزد را در زیر سایه خواست اداره شورائی مطرح و باینترتیب به گفتار، سازماندهی و اعتراضات سراسری دامن بزنند. از دل اعتراضات توده ای، هسته اصلی و رهبری كننده تحرك سراسری عروج پیدا خواهد كرد﮳ با پرچم تهاجمی و حداكثر خواهی میتوان به خواستهایمان برسیم. كارگر میتواند اعلام كند كه برای اجرای خواستهایش تمام قد آمادۀ بدست گرفتن قدرت سیاسی است. کارگر موظف نیست در انتظار پدیدار شدن حزب موعود پیشتاز تدافعی عمل کند و فلاکت بیشتری را تحمل کند همانگونه كه در دیماه ٩٦ و آبانماه ٩٨ منتظر هیچ حزبی نشد﮳ سازماندهی، هدف، برنامه، تاكتیك، استراتژی و تشكل حزبی بدون شك حائز اهمیت و یاری دهنده است﮳ اگر حزبی توان نمایندگی خواست كارگران را دارد، این گوی و این میدان، سازماندهی كند. كارگر اما حق انتخاب چندانی ندارد: یا ١) بار دیگر تهاجم دیگری به حداقل سطح معیشتش را تحمل میكند و امكان سربلند كردنش را بتعویق میاندازد یا ٢) بار دیگر دست به شورشهای كور میزند یا ٣) با پرچم اداره شورائی آگاهانه خطر سوسیالیسم را بالای سر حكومت نگه داشته شانس پیروزیش را بالا میبرد.

***

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

کشمکش آمریکا - ایران و ما

انقلاب زمستانی مبارک، زندگی ادامه دارد

درباره خط سیاسی خسرو گلسرخی