من چپ نیستم
هیچگاه با هویت "آتئیست" كنار نیامدم. مدت كوتاهی آنرا با خود حمل كردم اما چند سال پیش (٢٠١٢) به این نتیجه قطعی رسیدم كه نمیتوانم خود را آتیئست معرفی كنم، كه من آتئیست نیستم، كه نقد ماركس از مذهب بسیار عمیق تر از نقد آتیسم به مذهب است. نمیتوانم منكر شوم كه نقطه عزیمت من در به زیر سوال بردن آتئیسم بٌعد نظری آن نقد به مذهب نبود بلكه مشاهده ام از گروهبندیهای سیاسی بود. اینرا میدیدم كه نژادپرستان غربی آتئیست اند. چگونه ممكن است "هویت" نظری مشتركی با نژادپرستان در ضدیت با مذهب داشته باشم؟ این نقطه آغازی برای من شد تا شناخت خود از نقد ماركس به مذهب را عمیق تر و نهایتا به این نتیجه برسم كه من هیچگاه آتئیست نبوده ام. نه تنها نقد ماركس از مذهب در سطح نظری برتری غیر قابل مقایسه ای بر آتئیسم دارد كه نمیتوان هم مننقد ماركسی مذهب و هم نژادپرست بود . امروز به نتیجه دیگری رسیدم كه در مقایسه با انتخاب نوع نقد به مذهب، پیچیده تر و هویتی است. "چپ" بعنوان چتری كه تمام مكاتب نظری لیبرالیسم، سوسیال دمكراسی، دمكراسی خواهی، فمینیسم، سبز محیط زیستی، ناسیونالیسم، رفرمیسم، آنار...