بحران هویتی حاكمیت در تركیه ـ فصل اول: دیروز

  آنچه امروز سرمایه داری تركیه با آن روبرروست، در درجه اول یك بحران هویتی حاكمیت است. برای درك این بحران لازم است مروی به ساختار حكومتی در تركیه و هویت سیاسی منطبق بر آن در دوره معاصر داشته باشیم. شناخت ریشه های بحران جاری و جایگاه نیروهای اجتماعی در آن، از جمله كارگران، میتواند ما را در رسیدن به ارائه یك راه حل كنكرت سوسیالیستی یاری رساند.


تركیه مدرن از بدو تولد تا اواخر دهه نود میلادی قرن گذشته یك ساختار حكومتی نظامی داشت. كاركرد این ساختار در سه دوره ای كه تركیه از ١٩٢۵ با ختم رسمی خلیفه گری و اعلام جمهوری آغاز كرد و تا انتهای دهه نود ادامه داد متفاوت بود. دوره اول با جنگهای استقلال و بنیاد گذاشتن تركیه نوین شروع و تا پایان جنگ دوم جهانی ادامه یافت. این دوره ای است كه بورژوازی تركیه با هویت كمالیسم، یعنی مدرنیته، سكولاریسم و ناسیونالیسم تركی تداعی میشود، روبنائی سیاسی كه برای به روز كردن زیرساخت سرمایه داری در تركیه لازم بود. تركیه در جنگ دوم جهانی خود را بیطرف اعلام كرد اما بلافاصله پس از پایان جنگ متحد غرب در جنگ سرد شد.

شروع جنگ سرد كه با تنشهائی بین آمریكا و شوروی از جمله در تركیه بر سر تنگه تركیه نطفه خورد، آغازگر دومین دوره ای بود كه نظامیان حرف اول را در ساختار حكومت تركیه میزدند. در ایندوره ساختار حكومتی در تركیه حول منافع غرب علیه بلوك شرق تنظیم شد. منافع ناتو و مشخصا آمریكا اولویت هرم قدرت تركیه بود. در ایندوره سه كودتا در تركیه ( و كودتاهای مشابهی در یونان و پرتغال) بوقوع پیوستند. تمام این كودتاها با محوریت منافع غرب در مقابل شوروی كلید خوردند. ژنرال آلپارسلان در هماهنگی با دولت آیزنهاور، دولت ادنان مندرس را در ٢٧ فوریه ٦٠ از قدرت ساقط كرد صرفا به این خاطر كه این دولت قصد ایجاد یك رابطه دوستانه با شوروی را داشت. همین كافی بود كه سر ادنان به بالای دار برود. جالب اینكه همین حكومت نظامی قانون اساسی جدیدی را به رفراندوم گذاشت كه آزادی فعالیتهای سیاسی را كمی ریلكس تر میكرد. باین ترتیب، آنچه را كه دمكراسی مینامند لایه دوم ساختار حكومتی تركیه بود. مادام كه منافع جنگ سردی غرب تامین میشد و هویت ضد كمونیستی دولت تركیه خدشه دار نمیشد، ساختار سیاسی دمكراسی میتوانست به نزاعات درون طبقه ای سرمایه داری در تركیه یاری رساند. خط قرمز ساختار حكومت نفوذ چپ سوسیالیستی، از جمله كمونیسم بورژوائی پرو شوروی بود. دهه ٦٠ در تركیه دوره متلاطمی بود. دوره ای كه صنعتی شدن كشور به اوجهای تازه ای رسید. مابازای آن شهر نشینی وسیع، حاشیه نشینی در شهرهای بزرگ، فقر، بیكاری، روكود اقتصادی، غیبت هر گونه بیمه های اجتماعی بود. در این دهه اعتراضات جنبشهای كارگری و چپ دانشجوئی به اوج رسید. جنبش چریكی یكی از شاخه های چپ در كشوری شد كه عدم اعتماد به دم و دستگاه دولتی جزئی از فهم عامه بود. دهه شصت شاهد تاسیس اتحادیه های غیر دولتی كارگری از جمله دیسك، كنفدراسیون انقلابی اتحادیه های كارگری ترك در سال ١٩٦٧ با نزدیك به سیصد و سی هزار عضو بود. در مقابل گروههای افراطی راست كه شامل اسلامیون و ملی گرایان میشدند و توسط دولت حمایت میشدند در خیابانها به مقابله قتل آمیز تظاهرات كارگران و سازمانهای ماركسیست انقلابی پرداختند. كودتای ١٩٧١ یك كودتای تمام عیار نظامی نبود بلكه حكم اولتیماتومی از طرف نظامیان به دولت برای سركوب هر چه سریعتر چپ را داشت. دولت دمریل سقوط كرد اما نظامیان قدرت را بدست نگرفتند بلكه در حاشیه دولت به سركوب و قتل عام پرداختند. دولت جدید تمام اعضای فعال و رهبران دو گروه اصلی چریكی شهری را تا پایان سال ٧٣ بقتل رساند، اعتصابات كارگری ممنوع شدند، نشریات چپ و حتی منتقدین لیبرال به رابطه دولت تركیه با اسرائیل به زندان افتادند و شكنجه شدند. این كودتا علیرغم سركوب وحشیانه اش نتوانست مانعی جدی برای پیشرفت ایده ها و تشكلات چپ و كارگری شود. نهایتا كودتای تمام عیار نظامی ١٩٨٠ با سركوب بسیار گسترده تر و وحشیانه ترش از تركیه "چپ زدائی" كرد و همزمان دست اسلامیون را برای فعالیتهای سیاسی باز گذاشت. [1]

پس از كودتای  سال هشتاد و سركوب خونین چپ، دولت تركیه از سكولاریسمش كوتاه آمد تا منفذی برای فعالیت اسلامیون در مدارس باز كند. اسلامیون البته همیشه در حاشیه سیاست تركیه میلولیدند.[2] اما برای درك این سیاست مشخص در فردای كودتای دهه هشتاد باید بخاطر آورد كه از نیمه دوم دهه هفتاد، غرب اسلامیون را در مقابل آلترناتیو چپ در خاورمیانه تشویق میكرد. بزرگترین پروژه موفق اسلامیزه كردن خاورمیانه از طرف غرب بسر كار آمدن خمینی در ایران بود. بدنبال آن در دهه هشتاد دولت ریگان نیز آنچه به "اتحاد سبز با اسلامیون علیه كمونیسم" لقب گرفته و توسط برژینسكی فرموله شده بود را دنبال كرد و میزبان مجاهدین افغان در كاخ سفید شد. این خط مشی تا بامروز هیچگاه متوقف نشده است. ریلكس كردن فعالیت اسلامیون به تشكیل حزب رفاه  منجر شد. حزبی كه توانست آزادنه فعالیت كرده و كمكهای مالی درشتی از دولت دریافت كند. این حزب ابتدا در انتخابات شهرداریها موفقتیهای قابل توجهی داشت و در ادامه به انتخابات سراسری دولت راه پیدا كرد. هنگامیكه خیلی زمخت معلوم شد حزب رفاه بدنبال برپا كردن جمهوری اسلامی است و مورد حمایت جمهوری اسلامی ایران است [3] با تیپ پا بیرون انداخته شد و تعدادی از روسای آن به جرم دزدی و جعل اسناد به زندان افتادند.[4]

خلاصه كنم، كمالیسم هویت سیاسی حكومتی در تركیه در دوره اول پیدایش تركیه نوین شد. هویت آن در جنگ سرد، ضدیت با كمونیسم و چپ در متن جنگ سرد بود. دورۀ سوم پس از جنگ سرد آغاز شد. بازتعریف هویت سیاسی دولت تركیه تا كنون به سرانجام نرسیده است. دوره ای كه با غیبت عملی چپ كارگری، دخالت روز افزون اسلامیون در دستگاه حكومتی و همزمان تضعیف كمالیسم قابل تشخیص است. دوره ای كه با تشویق و حمایت جمهوری اسلامی ایران از اسلامیون تركیه آغاز شد و در ادامه، این همكاری به یك رقابت و خصومت درون جنبشی تبدیل شد. از شاخصهای دوره متلاطم جاری میتوان به افت نقش آمریكا بعنوان تنها ابرقدرت جهان، بی هویتی ناتو در فردای جنگ سرد، و بالاخره تفوق گرایش اسلام سیاسی به ناسیونالیسم در نمایندگی از بورژوازی خاورمیانه  نام برد.

ادامه دارد

زیر نویس
[1] نیم میلیون نفر دستگیر شدند. یك و نیم میلیون نفر در لیست سیاه قرار گرفتند. چندین هزار نفر ناپدید شدند. چند صد نفر به اشكال مختلف و رسما اعدام شدند و دهها هزار نفر زیر شكنجه رفتند. تمام مطبوعات اپوزیسیون ممنوع اعلام شد. چند صد تُن نشریه دفن شد و چهار صد روزنامه نگاران چپ و مترقی ای كه زنده ماندند به چهار هزار سال زندان محكوم شدند. اینها علاوه بر ترور نزدیك به ٣٠٠٠ نفر از فعالین چپ توسط ماموران دولتی تركیه (تحت پوشش گروه فاشیستی گرگهای خاكستری) قبل از كودتا بود.

[2] ارباكان در سال ١٩٧٠ حزب اسلامی نظم ملی را تاسیس كرد كه یكسال بعد بعلت نقض قانون اساسی در جدائی دین از دولت منع شد. او سپس در اكتبر ٧٢ حزب اسلامی نجات ملی را تاسیس كرد، در انتخاباتهای سالهای ٧٤ و ٧٧ به مجلس راه پیدا كرد اما این حزب نیز پس از كودتای هشتاد، همراه با سایر احزاب، ممنوع شد. تقریبا بلافاصله پس از انحلال حزب رفاه، در دسامبر ١٩٩٨ حزب فضیلت را بنیاد نهادند كه فعالیت آن حزب نیز در ژوئن ٢٠٠١ بعلت نقض مبانی عدم دخالت دین در دولت ممنوع شد. صد و دو نماینده مجلس نشین این حزب بعنوان نمایندگان مستقل در مجلس تركیه باقی ماندند. و بالاخره حزب عدالت و توسعه در َاوت همان سال، ٢٠٠١، تاسیس شد.

 [3] زمینه آنچه كه بنام كودتای ١٩٩٧ شناخته میشود، رابطه حزب رفاه با جمهوری اسلامی و تمایل آنها به برقراری جمهوری اسلامی در تركیه بود. رهبر این حزب، ارباكان، كه بعنوان نخست وزیر در راس یك دولت موتلفه قرار گرفت، اولین سفر خارج از كشورش را بر خلاف نخست وزیرهای قبلی كه به كشورهای اروپائی میرفتند، به ایران و لیبی بود. پیش از آن سفرها، در سی و یكم دسامبر ١٩٩٦ سفیر جمهوری اسلامی، محمد رضا باقری، در مراسم كوچكی كه در حاشیه شهر آنكارا بمناسبت روز قدس برگزار شده بود، در حضور رهبران و مهره های اصلی حزب رفاه از جمله رجیب اردوغان با نطق غرائی حمایت خود را از حزب رفاه اعلام كرد و آرزوی تشكیل "جمهوری اسلامی تركیه" را بصراحت بیان كرد.

[4] پس از كودتای سیاسی ١٩٩٧ و ممنوع كردن حزب رفاه در امور سیاسی، دولت تركیه كمك مالی یك تریلیونی لیره ای (نزدیك به نیم میلیون دلار در آن سال) خود به آن حزب را طلب كرد.  دزدان اسلامی حزب رفاه با ارائه اسناد جعلی مدعی شدند كه پولها را صرف مخارج فعالیتهای سیاسی شان كرده اند. اما جعلی بودن اسناد رو شد و آقای ارباكان، رئیس دولت خلع شده ائتلافی و موسس و رهبر حزب رفاه، به جرم دزدی و جعل اسناد راهی سال زندان شد.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

کشمکش آمریکا - ایران و ما

انقلاب زمستانی مبارک، زندگی ادامه دارد

درباره خط سیاسی خسرو گلسرخی